شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی
که به دوستان یک دل سر دست برفشانی
دلم از تو چون برنجد که به وهم در نگنجد
که جواب تلخ گویی تو بدین شکردهانی
نفسی بیا و بنشین سخنی بگو و بشنو
که به تشنگی بمردم بر آب زندگانی
غم دل به کس نگویم که بگفت رنگ رویم
تو به صورتم نگه کن که سرایرم بدانی
عجبت نیاید از من سخنان سوزناکم
عجب است اگر بسوزم چو بر آتشم نشانی؟
دل عارفان ببردند و قرار پارسایان
همه شاهدان به صورت تو به صورت و معانی
نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم
همه بر سر زبانند و تو در میان جانی
اگرت به هر که دنیا بدهند حیف باشد
و گرت به هر چه عقبی بخرند رایگانی
تو نظیر من ببینی و بدیل من بگیری
عوض تو من نیابم که به هیچ کس نمانی
نه عجب کمال حسنت که به صد زبان بگویم
که هنوز پیش ذکرت خجلم ز بی زبانی
مده ای رفیق پندم که نظر بر او فکندم
تو میان ما ندانی که چه می‌رود نهانی
مزن ای عدو به تیرم که بدین قدر نمیرم
خبرش بگو که جانت بدهم به مژدگانی
بت من چه جای لیلی که بریخت خون مجنون
اگر این قمر ببینی دگر آن سمر نخوانی
دل دردمند سعدی ز محبت تو خون شد
نه به وصل می‌رسانی نه به قتل می رهانی

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

عزیزم

من از تو انتظاری ندارم

دوستت دارم

نباید از ناراحتی و نگرانیهام برات میگفتم

مراقب خودت باش

من میدونم که تو زندگی خودتو داری

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

دلم آشوبه

آرومو قرار ندارم

همه چی تو زندگیم ریخته به هم

ذهنم آشفته است

مشکلات کاریم هم مزید علت شده

از یه طرف هم این بیماری جدید و استرسهاش

سلامتی خانواده و عزیزانم

اوضاع خوبی نیست

دلم میخواهد خوابت را ببینم شاید قفل لبهایم شکست و این دل بارش را زمین گذاشت

 

 

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز عجیب دلم میخواست یکی بود باهاش حرف میزدم

بچه ها وقتی بزرگ میشن دیگه بهت نیازی ندارن میرن پی زندگیشون و اونوقته که دیگه چشم باز میکنی میبینی تنهاتر از قبلی

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

ای روزهای خوب که در راهید!
ای جاده های گمشده در مه!
ای روزهای سخت ادامه!
از پشت لحظه ها به در آیید!
ای روز آفتابی!
ای مثل چشم های خدا آبی!
ای روز آمدن!
ای مثل روز، آمدنت روشن!
این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

چقدر زود گذشت، دو ماه دیگه سال تمومه و هنوز هیچکدوم از مشکلات این سال حل نشده یعنی نتونستم حلش کنم و بازم با همون کوله بار قبلی اگر عمری باشه میریم به استقبال سال جدید

تو مدت زمانی که درگیر تصادفم بودمو سلامتیم کمتر تونستم برم اداره، امروز که لنگان لنگان رفتمو زوری گردنمو نگهداشتم وارد کارتابل اداریم شدم نفسم گرفت صد و چهل تا نامه تو کارتابلم بود یه نفس عمیق کشیدم و شروع کردم یه بسم الله جانانه گفتمو درو کردمشون، بلاخر رسید به وضعیت نرمال، رفتار همکارام عوض شده انگار من عمدا تنبلی کردم نرفتم سرکار، معاون دفتر اومده میگه نبودی آقای فلانی خیلی بهش فشار اومد منم گفتم نرفته بودم خوشی که، دستشون درد نکنه اما اونموقعها که ایشون میرفتن فرانکفورت دیدن مادرشون منم دست تنها یک ماه لابلای نامه ها خفه میشدم، دیگه هیچی نگفت و رفت، مدیر خواستم دفترش، با آرامش وارد شدم یک مرد بسیار شریف و متین، با محبت اشاره کرد بنشینید، روبروش نشستم، سرشو انداخته بود پایین و ادامه داد خوشحالیم شما برگشتین و ادامه داد حدس میزنم دوستان رفتار زیاد مناسبی باهاتون نداشتن، سرشو آروم بلند کرد و نگاه مهربونشو به چشمام گره زد، نفس عمیقی کشیدم و بی پاسخ سرمو انداختم پایین، گفت حکمتو دیدی، گفتم چه حکمی، سعی کردم نامه هارو به روز کنم گفت حتما ندیدیش، رفتار دوستان بیشتر بخاطر اونه، گفتم موضوع چیه آقای دکتر، گفت من شمارو به سمت رییس گروهی انتخاب کردم، با بهت بهش نگاه کردم و گفتم آقای فلانی سابقه کار بیشتری دارند محق تر هستند، صداشو انداخت تو گلوش که من بهتر میدونم کی لایقتره و ادامه داد مثل همیشه صریح صحبت میکنید هر کدوم از بچه ها بود از ذوقش هیچی جز تشکر نمیگفت، سرمو بلند کردم گفتم نه سو تفاهم نشه من قدردان لطف شما هستم اما میدونم پشت این سمت چه باری از مسوولیت خوابیده و خلاصه گفت نگران نباش کمکت میکنم

اما تمام مدت من فقط به این فکر میکردم که از فردا دوباره تهمتها، افتراع ها، بازرسی و حراست رفتنها شروع میشه

همیشه دوست داشتم یه گوشه دنج بهم بدن تا فقط کارمو انجام بدم دور از هیاهوها

اما رییسم معتقده اونیکه میتونه اگه بشینه و نگاه کنه و تلاشی برای بهبود اوضاع نکنه به خودشم حتی ظلم کرده چه برسه به بقیه

خلاصه اینکه نمیدونم خوشحال باشم یا دلواپس

این نیز بگذرد

امیدم به دو سال دیگه هست که با عوض شدن دولت مدیران هم عوض میشن و ماها هم تغیر سمت پیدا میکنیم البته که امیدوارم مدیر با تدبیر فعلیمون ابقا بشه ولی من فقط همین دو سال سیبل باشم

 

دلتنگتم و تو برات هیچی مهم نبود حتی به خطر افتادن سلامتیم

فکر میکردم دوست داشتن یه بخشیش نگرانی و دلواپسی برای سلامتی محبوب دلمونه

خوب هر کسی یه مدلی عاشقی میکنه

عشقهایمان مستدام

مراقب خودت باش

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

برگشتنی از بیمارستان رفتم ایستگاه میدون فردوسی به سمت آزادی

آخه بدجور دلم هواتو کرده

کاش تا نفس میکشم بتونم یه بار ببینمت

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

چه خوبه

چه خوبه هنوز زنده ام

میتونم عاشقانه دوستت داشته باشم

میتونم بازم هر روز تو زندگیم حست کنم

خدایا شکرت

 

تو مثل بارونی

تو دل مهمونی

دلمو دلمو دلم میمیره، واسه تو که همه جونی

...

آخ تو شب یلدای منی دیوونه دوست داشتنی

 

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند

دردم نهفته به ز طبیبان مدعی

باشد که از خزانه غیبم دوا کنند

معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد

هر کس حکایتی به تصور چرا کنند

چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست

آن به که کار خود به عنایت رها کنند

بی معرفت مباش که در من یزید عشق

اهل نظر معامله با آشنا کنند

حالی درون پرده بسی فتنه می‌رود

تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند

گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار

صاحب دلان حکایت دل خوش ادا کنند

می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب

بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند

پیراهنی که آید از او بوی یوسفم

ترسم برادران غیورش قبا کنند

بگذر به کوی میکده تا زمره حضور

اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند

پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان

خیر نهان برای رضای خدا کنند

حافظ دوام وصل میسر نمی‌شود

شاهان کم التفات به حال گدا کنند

 

یلدات مبارک 

همیشه به یادتم حتی اگر مرا در گور گذارند

همیشه دوستت دارم و برام عزیزی

بهترین خاطرات زندگی من زمانی بود که با هم حرف میزدیم هیچوقت لطفتو فراموش نمیکنم

گل پسرت چقدر هزارماشالا مرد شده، خدا نگهداره براتون

راستی تصادف بدی داشتم خودم و تلفن همراهم حسابی داغون شدیم تلفن درست شد و به دستم رسید اما هنوز خودم با چند بار مکانیکی رفتن تشخیص نمیدن این دردهای درونیم و این سرگیجه هام مال چیه، زانوی راستم حسابی صدمه دیده و کوفته شده، گردنم هم آسیب دیده ولی خوب روی هم رفته شکر هنوز نفسی می آید

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

دو

در دو‌ چشم من نشین،
ای آنکه از من، من تری!

 

انسان موجود غریبیست مخصوصا از نوع شکوفه اش

ناراحته اشک میریزه

هیجان زدست اشک میریزه

ترسیده اشک میریزه

ذوق مرگه بازم اشک میریزه

و خلاصه کلا واکنشش نسبت به تمام حالات، پر شدن چشماشو حلقه بستن اشک در عمق نگاهشه

اونم نه یه ذره ها

آرومو بی صدا، قلوپ قلوپ :)))

 

سلام زندگیم

تو خودت گلی

گل برای گل

چه قابل داره

فکر میکنم هنوزم تو خوابم

:)) 🌸

مراقب خودت باش 

 

  • شکوفه