امروز یک دنیا دلم گرفته بود دلم میخواست باهاش حرف بزنم
دلم براش تنگ شده بود خیلی خیلی دلم براش تنگ شده بود
براش یه شکوفه کوچولو تو تلگرامش فرستادم
منتظر موندم تا سین بخوره
امروز یک دنیا دلم گرفته بود دلم میخواست باهاش حرف بزنم
دلم براش تنگ شده بود خیلی خیلی دلم براش تنگ شده بود
براش یه شکوفه کوچولو تو تلگرامش فرستادم
منتظر موندم تا سین بخوره
کلیه هام شذیدا درد میکنه
امروز حمله قلبی داشتم
قرص زیرزبونیم نبود قلبم مدام تیر میکشه
حرص و جوش این کمردرد بچه منو نابود کرد بگذریم از باقی شوربختیها
پس فردا وقت دکتر جراح داره ببینیم چی میگه
خدا گره از مشکلات همه باز کنه یکیش هم من
چی میشه مگه
تو خدایی چیزی ازت کم نمیشه که
لطفا...💕
دیشب بیقرار بودم خوابم نمیبرد، داشتم همینطور با پریشانی هایم کلنجار میرفتم که متوجه شدم لوستر داره تاب میخوره و بطور واضحی دارم تکون میخورم زمین داشت برام لالایی میخوند به خودم اومدم دیدم زلزله اومده دلم هوری ریخت خدایا هموطنامون...
متوجه شدم تبریز و اردبیل بوده تا خود صبح فکرم مشغولت بود نکنه تعطیلات اونجا بوده باشی
صبح متوجه شدم تبریز بیشترین خسارت رو دیده
خدا خودش کمک کنه
پای تو گیرم من یه چند وقته که بعد رفتنت دریا نمیرم
میترسم آخه بی هوا بارون بیاد دست کیو باید بگیرم
هر شب تو رویام من تو رو میبینمت میگی کنارم خوبه حالت
میخندی و باز من گلای صورتی میذارم عشقم روی شالت
بزن بیرون از تنهایی برگرد کنارم
همونم که برای دیدن تو بیقرارم
نرو از روزگارم که من طاقت ندارم
منم مثل تو به تنها شدن عادت ندارم
.
.
دوستت دارم
خیلی وقته عمر من شدی نفسم به نفست بند شده
نمیتونم بدون حس حضورت تو زندگیم زندگی کنم
یک روز شادم
یک روز غمگین
حال و هوای عاشقانه های هر روزم همینست
مراقب خودت باش لطفا
حالِ خرابِ حضرتِ پاییز مالِ من...
شأنِ نزولِ سوره ی باران به نامِ تو...
تنها نه من به مهرِتو آذر به جان شدم...
دلتنگیِ دقایقِ آبان به نامِ تو..!
سیمین بهبهانی
خول شدم از ذوقم
چه کیفی میده زیر بارون به تو اندیشیدن
خداجونم مرسی خیلی خوبی میدونستییییییییی :)))
اما نمیدونم از کجا شروع کنم چی رو بگم چی رو نگم چطور بگم
نمیدونم میشه هنوزم بگم من دیوانه وار عاشقتم
میشه بازم بگم من هنوزم خوابتو میبینم و مجنون شدم رفته
میشه من بازم فریاد بزنم بگم که چقدر از این دنیای نامرد دلگیرم که هیچی از تو قسمت من نشد جز حسرت عشقی عظیم
میشه بگم تمام عمرمو حاضرم بدم ولی یک لحظه نگاهم دریای نگاهتو بنورده
میشه من هنوزم از تو بنویسم
کیمیای زندگی من
.
خواب عجیبی دیدم و بطور وحشتناکی دلم گرفته
اینروزا یکی از همکاران آقا خیلی اذیتم کرده و گروهی به رهبری خانم معاون دفتر ریختن سرم که از دفتر بیرونم کنن اونم فقط بخاطر اینکه من اهل پای کج گذاشتن و رشوه نیستم
دیدن عاقبت کارشون منو ریخته بهم
مدام حلالیت خواستن اون آقا منو تو دوراهی گذاشته
هم دلم شکسته نمیخوام ببخشمش و هم تو مرامم کینه توزی و بی معرفتی نیست این مدل شرایط برام زجرآوره
میدونی وقتی در بدترین شرایط زندگیم گیر می کنم همیشه بیشتر از قبل به یادت میفتم؟! تو تنها پشتیبان من بودی که باهات درددل میکردم
گرفتارم
به چشمای تو
به دنیای تو
دوستت دارم