آسمان با وسعتش ارزانی گنجشکها،
حال من وقتی که در چنگت اسیرم بهتر است
دیدن بودنت یعنی آرامش
نمیدانی که میبینمت
اما از تو ممنونم که هستی
مراقب خودت باش
مرد مهربان رویاهایم
اربعین است و دلتنگی و عشق حسین
دست عباس است ان شافع روح حزین
آسمان با وسعتش ارزانی گنجشکها،
حال من وقتی که در چنگت اسیرم بهتر است
دیدن بودنت یعنی آرامش
نمیدانی که میبینمت
اما از تو ممنونم که هستی
مراقب خودت باش
مرد مهربان رویاهایم
اربعین است و دلتنگی و عشق حسین
دست عباس است ان شافع روح حزین
تو با قلب ویرانه من چه کردی؟ ببین عشق دیوانه من چه کردی
در ابریشم عادت اسوده بودم... تو با حال پروانه من چه کردی؟
ننوشیده از جام چشم تو مستم... خمار است میخانه من...چه کردی؟
مگر لایق تکیه دادن نبودم؟ تو با حسرت شانه من چه کردی؟
مرا خسته کردی و خود خسته رفتی... سفر کرده! باخانه من چه کردی؟
جهان من از گریه ات خیس باران... تو با سقف کاشانه من چه کردی؟
افشین یداللهی
آرزو کردم اربعین در کربلا باشم ولی، بر مزار دختر شاه نجف، دیدم آن رویای خوب
منو خوابهایم😍
دلتنگ باشی، شب هم خوابش را دیده باشی، دلتنگی ات صد برابر شده باشد، بعد ندانی چکار کنی، چطور خودت را آرام کنی، هی بروی به تلگرامش سر بزنی هی خاطراتت را ورق بزنی و هی قدم بزنیو ناارام باشی، آنوقت یکدفعه ای انگشتت برود روی آلبوم گوشی ات، آنوقت یک پوشه عکسی خودش باز شود و تو لابلای تصاویر ناگهان چشمت بیفتد به عکس پسرش و آنوقت هی بوسش کنی هی اشکهایت را پاک کنی که بتوانی سیر تماشایش کنی، این یعنی یه دنیا لبخند، این یعنی یه دنیا شادی😊😍، خدا کند همیشه شاد باشین و سلامت خانواده عشق من، خانواده مرد مهربان رویاهای من💕
قبلا همه عکسای امید جان رو دیلیت کرده بودم گفتم از پروفایلت برداشتیشون شاید دوست نداشتی داشته باشمشون، این دو تا عکس اون گوشه کنار جا مونده بود امیدوارم ناراحت نشی نگهشون میدارم، هر چی گشتم سه تا عکس نوزادیشو پیدا نکردم، عیب ندارد همینها برای اینکه یک دنیا شادی کنم کافیست برای اینکه دلتنگیها را درمان کنم کافیست💖
.
بعد از بستری این مدت و دردهای زیادی که باز هم به جان کشیدم بلاخره سرپا شدم اما هنوز مشکلات حل نشدند، هنوز بخاطر توده سرم ضعف بینایی و سردرد دارم هنوز بخاطر کیست کمرم مدام تب میکنم و هنوز بخاطر کلیه هایم درد میکشم و باز هم هنوز بخاطر خار پاشنه با اشک صبحها پایم را روی زمین می گذارم و اما بدتر و دردناکتر از همه اینکه هنوز هم قلبم درد میکند بخاطر انسانهایی که هیچوقت یاد نگرفتند محبت کردن سخت نیست، آخرین باری که یه کوچولو احساس کرده باشم یه پشتیبانی دارم و شاید یکی هست که دوستم دارد واقعا دقیقا یادم نمی آید، گاهی اوقات با خودم فکر میکنم آیا لازم است اینقدر از هم غافل باشیم؟! نمیدانم، اما میبینم انسانهایی را که بی هیچ مشغله فکری نامردمی میکنند و بسیار آسوده خاطر بی احساسند و از مسوولیت های خویش شانه خالی میکنند، کاش کمی یاد میگرفتیم مرد بودن یعنی چه، آن مرد بودنی که همه را در دایره مردانگی و جوانمردی در بر میگیرد نه به مفهوم صرفا مذکر بودن، چرا که در آن حوزه زنهایی هستند که هزاران بار مردترند و مردانی را میشناسم که از مردانگی بویی نبرده اند، بگذریم، به احوال خودمان برسیم که از نظر جسمی فلج و از نظر روحی با بودن اندکت دلخوشم، همینکه هستی به هر دلیلی، میگویم سلامت است آنقدر حالش خوب هست که می تواند باشد و این یعنی خیلی خیلی خوب و من هر روز بخاطر این خوبیهای اندک خدا را شاکرم و به اندازه تمام دوستت دارم هایی که در زمین باقیمانده هنوز هم دوستت دارم، فقط همین، مراقب خودت باش نازنین عشق بر باد رفته ام
خدایا خسته شدم تمومش کن لطفا
باید با تمام مراحل زندگی کنار اومد، حتی اگر خیلی زود به ان نقطه پایانش رسیده باشی، شجاع باش، این روزها خیلی سعی کردم شجاع باشم
وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار، اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا در خزان هجر گل ای بلبل طبع حزین، خامشی شرط وفاداری بود غوغا چرا
واقعنها، اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا، چرااااا؟!