شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

امروز من

نمیخوام بیمارستان بخوابم من از بستری شدن فراری هستم دلم میخواد برم خونم هر بلایی سرم بیاد هم دلم میخواد فقط خونم باشم همین
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

از دیروز تا حالا اتفاقای زیادی افتادن حالم خوب نبود بیام بنویسم اصلنم چه اهمیت داره نوشتنشون اصلنم چه اهمیت داره من همش بیام اینجا حرف بزنم خیلی حالم گرفتست خیلی
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

بیا, بیا, دلدار من, دلدار من
درا, درا, در کار من, در کار من
تویی, تویی, گلسار من, گلسار من
بگو, بگو, اسرار من, اسرار من


روزو شبم مونس تویی, مونس تویی
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

یعنی اگه مرده باشم هم صدای اذان بیاد از حالو هواش زنده میشم مخصوصا نماز صبح که ازش جا بمونم اصلا روزم خراب میشه بارها اتفاق افتاده بیدار شدم ولی نشده از جا بکنم نمازمو بخونم خلاصه اونروزو نباید جز سرنوشتم حساب کنم بسیار تلخ و زهراگین شده بطوریکه ناخوداگاه تمام درهای دنیا به روم بسته میشه یا خودم میبندمشون نمیدونم چه حکمتیه توش واقعا
حتی چه بتونم نماز بخونم چه نه باید صبح با اذان بلند بشم ابی به صورت بزنم وضو بگیرم و خدارو صدا بزنم چند جمله باهاش دردودل کنم چند جمله شکرشو بگم بخاطر داشته ها و نداشته هام و یه تسبیح صلوات بفرستم تا صد و پنج تا به نیت پنج تن و بشه نذر سلامتی و شادی دل و تعجیل در ظهور اقا امام زمان عج
خواستم بگم نماز صبح وقت عاشقیه
همین
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

فدات بشم
شبت بخیر عزیزم

هنوزم بی حالی و بی حسیم ادامه داره کم خونی شدیدی دارم امیدوارم به لطف خدا تا فردا بهتر بشم بتونم برم سرکار قرصایی که میخورم اخرین ورژن دارو برای التیام اندومتر هستش و انشااله چنان بافتش ترمیم بشه که بتونم از عمل جراحی صرف نظر کنم و تا اونجاییکه میشه اندامهامو حفظ کنم این مهمه که تا میتونم دیرتر جراحی بشم من به قلبم اعتماد ندارم اصلا
البته میدونم خدا هر چی بخواد همون میشه و من مطیع و راضی به رضای حق هستم
الهی شکر خداییکه همیشه دستات تو دستای منه حتی وقتی میخوابم
:))
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

چقدر صدای اذانو دوست دارم

خدا بزرگتر از ان است که وصف شود
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

عزیزمی شما
مرسی که وقت میزاری
مراقب خودت باش نازنینم

همینکه بودی ارامش داشتم رفتم برای خودم غذا داغ کردم و خوردمو نگاهت کردم گاهی هم اشک از گوشه چشمام میغلطید توی قاشقم خوشمزه بود چون پر از عشق بودن
:))
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

دلم نیومد بابارو ناراحت کنم رفتم ولی نه برای کلیه هام که ان بماند
فعلا دارم از ضعف قالب تهی میکنم همه چیزم قاطی پاتی شده رفتم پیش مهدیه شاید بتونه برام کاری بکنه اونم گفت از قرص و دارو گذشته تنها راهش عمل جراحیه قبلنم بهم گفته بود و من اینبار قبول کردم اما کی بودنشو نمیدونم باید یه وقتی باشه بتونم کارامو ردیف کنم رییسم هم مهربونه باهام راه میاد فقط نمیدونم خانوادم چه برخوردی با این قضیه خواهند داشت
تا رسیدم از حال رفتم کمی که حالم جا اومد اصلا حواسم نبود بی موقع رفتم تلگرام و الانم متوجه شدم اگه بخاطر من گاهی وقتا میای فهمیدی که خونه هستم شاید پیش خودت فکر کنی خوب مرخصیه دیگه
کاش اینطور باشه و نگرانت نکرده باشم خیلی گرسنمه اما میلم به غذا نمیره
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

دیگه تحمل ندارم نمیتونم سرپا بایستم میخوام زنگ بزنم بابا بیاد ببرم بیمارستان
)):
کلا احوالم قاطی شده احتمالا بستری بشم
تازه از دیشب بهتر شدم مثلا کل شبو از شدت درد حالت تهوع داشتم نمیدونی چقدر کلیه و قلبم درد میکنه
عین دیوونه ها دارم به خودم میپیچمو مینویسم هیشکی همچین دیوونه نوشتنی تاحالا دیده بود پقتی مینویسم بهم ارامش روحی میده لاقل
خدا بزرگه من حتمن زود خوب میشم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

تو راه حالم بد شد دست چپم به شدت ضربه خورده نالم رفته هوا فقط نمیدونم چطوری خودمو رسوندم خونه خیلی دیر رسیدم تا رفتم ببینمت رفته بودی حتما ناراحت شدی فکر کردی خواستم نیام بهت بی احترامی شده باشه ولی واقعیت اینه که تو برای من یعنی همه چیزم خیلی دوست دارمت خیلی
امروز اصلا فکرشو نمیکردم اینطور دوباره حالم بد بشه تازه داشتم بهتر میشدم ببخشم اگه باعث ناراحتیت شدم عشق ماهم
  • شکوفه