شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

امروز من

پیامکی از دیار باقی
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

چه شکوایی چه شکوایی چه شکوایی چه شکوا
همه روز و همه شبها مرا اواره کرده است
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

هلا ای دل, پریزادی از این عالم مرا بیگانه کرده است
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

مسلمانان مسلمانان پریرویی مرا دیوانه کرده است
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

میفهممت
دیگه دوستم نداری
)):
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

نمیدونم چرا شب میشه حالم بد میشه
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

:))
انلاین بودی
برای هر کی اومده بودی به من چه همینکه بودی خوشمان امد خیلیهو :)))))
چه نامرد بود زودی در رفتیا
:))))))
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

موقع خلال اون حلقه اول داشتم به این فکر میکردم که اگه اون حلقه این شکلی نبود من میتونستم ببینمش؟! نه
و بعد یادم افتاد ادما هم همینطورن گاهی بعضیا از قیافه هاشون و یا هیکلشون و هر نقصی که خودشون نقص میبینن و من بهش میگم تفاوت, احساس شکست احساس یاس و احساس از دست رفتن میکنن و اینجا بود که با خودم گفتم کاش اونها اینطور فکر نکنن اینطور احساس نکنن چون همون ویژگی میتونه براشون یه فرصت باشه کاش همیشه به هر چی که هستن افتخار کنن و ازش استفاده کنن برای موفقیتهاشون و باور دارم که میشه و میتونه باعث موفقیتهاشون بشه
:))
و این بود قصه حلقه ی سیب زمینی اول که الان سرخ شده قبل اینکه سیاهتر بشه
:)))
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

رفتم برای اقا پسر یه غذایی اماده کنم رفتم به صفحه ها نبود بعد رفتم تلگرام ساعت ۹صبح بوده و بهش لبخند تلخی زدم گفتم چه عجب و بعد با خودم گفتم بخاطر من که نیومدی بخاطر اونیکه اومدی به تلگرامت خوشبحالش که یادش بودی رفتم اشپز خونه یه سیب زمینی پوست کندم و اونارو حلقه کردم که بتونم خلال و سرخشون کنم نمیدونم چرا اینطوری میشم تنم خیس عرق میشه سرم گیج میره نمیتونم وایسم گفتم الان دستمو میبرم چاقورو گذاشتم کنار اومدم نشستم بعد چند دقیقه که رفتم سراغ حلقه های سیب زمینی نگاه کردم دیدم دارن سیاه میشن گفتم الویت با اونیه که اولین برشو بهش زدمو حلقش کردم سر سیب زمینیه خراب بود حلقه اون قسمت که اولیش بود کجو کوله بود زود تونستم پیدا و خلالش کنم

ادامه در پست بعدی..
  • شکوفه