بلاخره رسیدم خونه دیشب حالم بد شده بود سردرد تهوع کلیه هام داشت منو میکشت قلبم چنان یه خط درمیون میزد که گفتم دیگه تموم شد میخواستم حتی ازش خداحافظی کنم بگم حلالم کنه اما نصفه شب بود خلاصه اینکه از قدیم گفتن بادمجان بم افت ندارد بله
:))
نسبتن بهترم و بهتر از این هم میبودم اگر اینهمه پرستار محترم دستامو دنبال رگ گرفتن برای تزریق یک عدد سرم ناقابل سوراخ سوراخ نمیکرد سیاهو کبودم کرد من نمیدونم اینا کجا درس خوندن کجا کار کردن
خیلی خسته ام خوابم میاد تازه یه کم دردم افتاده اون وسطه خندم هم گرفته بود با اون هیبت درد کلیه هام دندونم هم درد گرفته بود ذوق ذوق میکرد بهش گفتم جوجه تو عددی نیستی بشین سرجات این کلیه و قلب وقتی وسطن تو دیگه چی میگی اخه والا
:))
:))
نسبتن بهترم و بهتر از این هم میبودم اگر اینهمه پرستار محترم دستامو دنبال رگ گرفتن برای تزریق یک عدد سرم ناقابل سوراخ سوراخ نمیکرد سیاهو کبودم کرد من نمیدونم اینا کجا درس خوندن کجا کار کردن
خیلی خسته ام خوابم میاد تازه یه کم دردم افتاده اون وسطه خندم هم گرفته بود با اون هیبت درد کلیه هام دندونم هم درد گرفته بود ذوق ذوق میکرد بهش گفتم جوجه تو عددی نیستی بشین سرجات این کلیه و قلب وقتی وسطن تو دیگه چی میگی اخه والا
:))