شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها

۲۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

عنوان این پست رو من مردم، کلی براش غش و ضعف رفتمو خندیدم :))

امروز اولین روز کاریم در سال جدید بود، مدام اعضای خانوادم که خیلیاشونم به تازگی متوجه بیماریم شدن خواهر و برادرام یکی یکی با خبر شدن که امروز رفتم سرکار، هعی زنگ زدن دعوام کردن که چرا استراحت نکردم چرا رفتم از خونه بیرون، این دلواپسیهاشون برام ارزشمنده اما واقعیت اینه که تو دفتر ما به دلیل کوتاهی و بی مسوولیتی یکی از کارشناسا، شش نفر دیگه از جمله من مبتلا شدیم و فقط سه نفر سالم موندن که طفلیها تو این مدت جور بقیه رو کشیدن دیگه وقتی بقیه هنوز حالشون مساعد نیست و دو نفرشون که مثل من خوب هستن شنبه و یکشنبه رو رفتن اداره فقط جهت خالی نبودن دفتر، منم خوب امروز باید میرفتم اصلا طفلی مدیر دو شب پیش با زبون بی زبونی گفت میری اداره، منم گفتم هستم در خدمتتون، خلاصه اینکه من اسکن ریه ام اوکی بود و احتمالا تست که دادم هم جوابش فردا بیاد منفی باشه دکتر اجازه خروج از منزل رو داد و گفت تمام افراد مثل من گر چه اسکن خوبه اما ممکنه تست مثبت باشه که تا دو هفته دیگه کاملا بهبود پیدا میکنن و تو این مدت ناقل مخفی بدون علامت هستن و می بایست جانب احتیاط رو رعایت کنن و ماسک و دستکش داشته باشن منم که اصلا الان یک ماهه حتی در منزل هم ماسک و دستکش دارم و خلاصه اینکه با تدابیر پزشکی و بهداشتی گفته شده رفتیم سرکار، هیچکس هم نبود فقط نشستم ساعت دو شد برگشتم منزل، دکتر دیروز گفت خیلی به ندرت دیده شده بیماری مجددا عود کنه ولی باید حواست به تعداد نفسها و درجه تب باشه

یه چیز جالب بگم اونقدر اون بخش از صورتم زیر ماسک مونده و نور نخورده که رنگ پوستم با بقیه صورتم یه درجه روشنتر و صافتر شده و لکهاش کمتر شده، این هم از مواهب کرونا و ماسک :))

البته عوارض این بیماری که کاهش حجم ریه هست اصلا صرفش به مبتلا شدن نیست میدونید که خانما :)))) تلاش نکنید بگیریدا، والا :))

همکارم میگه من اگه همچین موهبتی پیدا کنم از ابتلا نمی ترسم گفتم دختر هیچی مثل خواب راحت نیست پوست کیلو چنده، حالا من شوخی میکنم زیاد بهم سخت نگذره اما هزار راه عالی برای داشتن پوست خوب هست بیخیال، گفت بابا شوخی کردم، گفتم اونقدر این مریضی کوفتیه که حتی شوخیشم قشنگ نیست

در محوطه قدمی هم زدم و سرم هوا خورد و کلی یادت کردم و تو را مردم که اینقدر عشقی، میدانی که :)

  • شکوفه
  • ۱
  • ۰

من از جنس شب‌های پر التهابم

که در بند گیسوی پُر پیچ و تابم

 

اگر بر حریم حرم مُستجیرم

فقط با نگاه شما مستجابم

 

من و لطف باب الحوائج همین بس

بگو با تو باشد حساب و کتابم 

 

دعا کن حرم آیم و بر نگردم

که این عشق کردست خانه خرابم

💖

  • شکوفه
  • ۱
  • ۰

حال خوب

هیچی مثل نظافت بعد از یه بیماری سنگین حال منو خوب نمیکنه

صبح که بلند شدم حالم خیلی خوب بود نتونستم دیگه تو رختخواب بمونم، بیست روزه خوابیدم میدونی یعنی چی😷

خداروشکر حالم بهتره، ریختم تمام وسایل دوروبرمو که مثل بازار شام شده بود شستمو ضدعفونی کردم تشک هم گذاشتم تو یه مشمای بزرگ که بندازمش بیرون، پتومو کردم تو ماشین لباسشویی، متکا و قرصای دوروبرمو انداختم تو ژاول پارت، خلاصه هر چی دم دستم بود از ساعت پنج صبح دارم میشورم، بلاخره تموم شد. یه دستی به موهای درهم و ژولیدم کشیدم چقدر بلند شده میخواستم قبل سال نو بدم نوید برام کوتاه کنه، من نمیفهمم همه پیر میشن موهاشون کم پشت میشه هزار مدل رنگ میکنن و مدلهای مختلف کوتاه میکنن این موهای من نمیخواد بریزه، از وقتی یادم میاد جز گیس بافت مدل دیگه ای نداشته و همیشه از شستنش عاجزم از بس زیاده، حالا خیلیا که حرف میفته با یه لحن عاجزانه ای میگن نگو توروخدا همه آرزوشونه...

من نمیفهمم چرا آرزوهای من با همه فرق داره، مثلا همین تو که شدی عمر من و نفسم، چرا باید خرما بر نخیل باشد و اینقدر دست من کوتاه

بگذریم دوباره داغ دلمان تازه میشود وقتی خاطرات سال نود تاکنون را به یاد می اوریم مخصوصا پاییز سال نود و دو که دونفره شدی، هعی پیشونی نوشت کی تورو اینقد سیاه نوشت

خلاصه آقا من زنده ام کرونا نیز برای ما عددی نبود😅😅😅 حالا تا دیروز داشتم میمردما

دیشب دوست دکترم زنگ زد حالمو بپرسه گفتم چنینمو چنانم نزاشت حال خوبم پایدار بمونه به فکر بردمو گفت بیست درصد احتمال بازگشت داره مراقب خودت باش و فکر نکن حالت خوب شده منم که چقدر معلومه به حرفاش توجه کردم منو ببخش زهره جان قصدم توهین به علمت و سالها درس خوندنت نیست من نمیتونم وقتی حالم خوبه تو رختخواب بخوابمو از زندگیم راضی باشم حالم دیگه داشت از این وضعیت بهم میخورد شرمنده گلم😅😅😅

وای خداجونم مرسی خیلی جیگری

هنوزم سرفه میکنم اما مهم نیست فقط باید سعی کنم به تغذیه ام برسم و مسائل بهداشت فردی رو رعایت کنم ایشالا که بچه ها از من نمیگیرن به امید خدای مهربون

دمت گرم خداییش بدجور خدای مهربونی هستی خیلی میخوامت ناجور

اینم عشق بازیهای منو خداست اینم یه مدلشه دیگه همش که نباید ربنا سرداد گاهی باید با خدات داش مشتی اختلاط کنی خیلی هم کیف میده بعله😋

باتشکر از همراهان و دوستان گرامی که این مدت حضورشون قوت قلب بود و توصیه های خوبی هم اتفاقا داشتن ایشالا تو شادیهاتون جبران کنم یا علی😍

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

شب میلاد عشق مبارک

ایام شعبانیه یعنی زندگی

حالم خیلی خیلی بهتره

انگار نه انگار مریضم

خداجونم مرسی💕

 

عیدتون مبارک🌺

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

اتمام دوره دارویی

هر چی دارو نیاز بوده مصرف کردم اما سرفه هام قطع نمیشه انگار راه تنفسیم زخم شده خشکی گلو و مخاط بینی اذیتم میکنه هنوزم تنگ نفس دارم شبها کلا بی خوابم فقط چند ساعت سر صبح از شدت خستگی و بیخوابی غش میکنم دیگه سرفه و تنگ نفس حالیم نمیشه

به شدت نگران نوید هستم دیشب سردرد داشت چشماشم میسوخت و درد میکرد کلیه هاشم درد داشت وقتی گفت این مشکلات رو داره داشتم سکته میکردم بعد خودش ادامه داد نگران نباش مال هی چشم تو گوشی دوختن هست گفتم کلیه هات، گفت یه بار خودمو نگهداشتم، کلی باهاش بحث کردم که آخه پسر جان تو این موقعیت باید بیشتر مراقب خودت باشی اینطور با بدنت تا میکنی

اما فکر کنم این حرفارو بخاطر من گفت، بچم داره مریض میشه 

خدایا خودت کمکمون کن

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

آزیترومایسین ۳

دیشب دکتر زنگ زد گفت تا حالا چهارتا آزیترومایسین خوردی و فردا آخریشه، پنج تا بیشتر نباید بخوری، حالت الان چطوره

بهش گفتم من از زحمات همتون ممنونم و قدردانی میکنم

گفت این جواب من نبود، الان دقیقا حالت چطوره

با صدایی آرام گفتم بهتر از این نمیشه

گفت یعنی بهتر شدی

گفتم حال روحم که خیلی خوبه

گفت داری مثل همیشه از جواب طفره میری، میدونم هیچوقت دروغ نمیگی اما اون چیزی که باید بگی هم نمیگی

خندیدمو گفتم زهره جان به جهان سلام برسون با لبخند سلام برسون، این زیباترین سکانس دنیاست فرصتهاتو از دست نده

عصبانی شد گفت جهان بارها این سکانسو از من تجربه کرده نمیخوای بگی حالت چطوره

گفتم خوش بحالت و خوش بحالش، نمیدونی چه نعمت بزرگی داری، فیس تو فیس بهش گفتی تمام دنیاته، حتما باور کرده

گفت نه تو خوب نیستی، فردا صبح زنگ میزنم بحرفیم

گفتم اگر عمری بود

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

آزیترومایسین۲

هنوز هم ادامه میدهم تازه فهمیدم بیشتر از این قرص آنچه آزارم میدهد صبر از کف دادن و گم کردن آرامش است، با تمرکز بر صبر و آرامش توانستم تنگ نفسم را مهار کنم البته تا حدودی

اما من واقعا دارم خسته میشم انرژی و توان جسمیم هم تحلیل رفته با کوچکترین کم طاقتی که بر وجودم چیره میشود اعصابم به هم میریزد ریتم نفسهایم به هم میخورد و دچار تنگ نفس بیشتری می شوم

آرامشم 

باید مراقب آرامشم باشم 

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

آزیترومایسین ۱

قرص وحشی هست کل وجود آدمو زیروزبر میکنه اونقدر تهاجمی عمل میکنه که تمام اعضای داخلی بدن رو درگیر میکنه مخصوصا ریه ها رو، تنگ نفسم بیشتر شده احساس میکنم دیگه هیچ فضای خالی برای هوا نداره، از صبح مدام خودمو سرگرم کردم آهنگ گوش دادم صلوات فرستادم باهاش حرف زدم هر کاری که میتونست بهم آرامش بده انجام دادم اما بی فایدست

مدام تشنه ام، گلوم خشکه، خس خس سینه ام هم صدای بد و ترسناکی داره، اونقدر آب، چای و آبلیمو عسل و آب پرتقال خوردم بی نتیجه، درونم مثل آتش گور گرفته، کبدم درد میکنه و کلیه هام

من ازت متنفرم آزیترومایسین

با خودم قسم خورده بودم که دیگه هیچوقت توی کوفتی رو نخورم

نشد

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

همه چی آرومه

خوب انگار به قولش پایبنده، از سر شب داره میگه مامان نزنه به سرت خوابیدم بزاری بری، تو عجیبترین زنی هستی که دیدم 

اونقدر خندیدم از حرفش، بهش گفتم مگه شما چندتا زن تاحالا دیدی ناقلا، سرخ شد زد زیر خنده

گفتم نترس بهت قول دادم و تا تو به قولت پایبندی منم هستم

 

تنگه نفس امانمو بریده، حس و حال مردم سردشت، حس و حال جانبازان شیمیایی رو خوب درک میکنم مدام سرفه هایم را خفه میکنم بتوانند بخوابند

 

دیشب برام قرص جدید فرستادن بهمراه کلروکین مصرف کنم میگن بیمارانی که قرصای قبلی روشون جواب نمیده آزیترومایسین ۲۵۰ آخرشه، از دیشب اول دو تا و از فردا صبح سه شنبه تا پنج روز، روزی یک عدد باید بخورم، اگه جواب نداد نمیدونم باید چیکار کنم

اما من از این قرص متنفرم، قبلا یه سری مصرفش کردم، خودش چون درگیری ریوی با عامل بیماری رو ایجاد میکنه باعث تنگ نفس بیشتر میشه روی کلیه هم اثر مخربی داره خلاصه اینکه من از همین الان تیر خلاصو به خودم زدم

البته سعی خودمو میکنم این پنج روز طلایی رو خوب زندگی کنم

 

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

تورو خدا مامان...

فایده نداشت با دلخوری رفت تو اتاقش درو قفل کرد و داد زد تورو خدا مامان بزار پیشت بمونم

آخه من چیکار کنم پسر جیگر طلام تو نمیبینی مگه این مریضی چی به روز من داره میاره چرا نمیفهمی، میگه تو هیچیت نیست داری خوب میشی من نمیرم آب دستت کی میده

یه دل سیر از دستش گریه کردم لعنتی تو چرا اینقدر خواستنی و مهربونی آخه، آینه دل منی تو، پسرم خدا خودش نگهدارت باشه😥😘

همسرم راهی شد رفت محل کارش قرار شد آخر شبها بیاد بره تو اتاقش برای خواب بیاد خونه

نوید جان چرا نرفتی مادر دورت بگرده الهی

بهش گفتم باشه پس من میرم حالا که هر دوتون این مدای تا میکنید بدبختی بیمارستان شهدای یافت آباد که آشنا داشتم دیگه بیمار نمیگیره بیمارستان اصا بسته است تا مریضای فعلیشو مرخص کنه همکار و دوست قدیمیم میگفت هممون بریدیم، بیمارستان پیامبر و فیروزگر هم زنگ زدم نتونستم برای خودم پذیرش بگیرم تصمیم گرفتم برم مهمانسرا که اونم زنگ زدم گفتن پذیرش نداریم نمیتونم راه بیفتم تو خیابون دنبال مسافرخونه، حالم بدتر بشه جلوشون یه سرفه کنم جا بهم نمیدن، مستاصل موندم انگار چاره ای نیست اینا منو از رو بردن، مخصوصا نوید که هیچ رقمه از من نمیبره، پسر نمیدونستم اینقدر خاطرمو میخوای که بخوای خودتو فدا کنی

خلاصه با هم توافق کردیم قرار شد تحت هیچ شرایطی پیش من نیاد من خودم کارامو انجام میدم و فقط برای غذا و دستشویی از اتاقش بیرون بیاد اونم با ماسک و عینک و دستکش، تا بلاخره وضعیت من معلوم بشه کدوم طرفی هستم، در این فاصله دنبال جا برای خودم هم هستم قطعا بتونم شب میزنم بیرون، مگه با خودشه اون بچه است حالیش نیست نمیفهمه چی میگم این بیماری اصلا شوخی نداره در عرض دو روز ریه های منو بلعید

درستش میکنم

  • شکوفه