شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها

امروز من

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

خدا میگه

اگه از یک امتی یک نفر چنان که شایسته است مرا بخواند خیر و برکتش را بر همه میگستراند

ناجی؛ یه همچین خدایی داریمو نمیخوانیمش

من ))
حال دلم خوب نیست
یکی دعا کنه یکی بیاد خدارو اونطور که میخوادش بخونه اون یک نفر کجاست که بیاد به فریاد ما برسه ما که همه روسیاهیم بیا اقا جان زود ییاین
میگم بیا زود بیا ولی انگار فقط حرف میزنیم باید براتون چکار کنیم خوب خدایا یکی به ما بگه کجامون داره لنگ میزنه که اینهمه اقای ما مهربونه با اونهمه لبخند نمیتونه بیاد یاریمون بده تو خودت یه کاری بکن خوب
اللهم عجل لولیک الفرج

السلام علیک یا حجت الله علی خلقه
اقاجان ما حال دلمون خوب نیست خودتون بگین چکار کنیم
کی حال دلش خوبه؟ دعا کنه
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰
واقعا نمیدونم چی باید بگم )):
چه کاری از دست من برمیاد غیر اینکه فقط پیغام رسان باشم
به کی بگم که بتونه یه کاری بکنه
کاش هیچوقت هیچی ندونم
کی میتونه حال منو بفهمه وقتی میدونی میگی و نمیدونی باید چکار کنی
واقعا متاسف شدم
خدا رحمت کنه همشونو
الهی امین
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

میدونستی من هنوزم میفهمم کی داری بهم فکر میکنی میدونستی من هنوزم احساست میکنم
هنوزم میفهمم کی داری به خودت میگی نه الان نه بزار بعدن برو بهش سر بزن زیاد باشی زیاد حضورتو ببینه پرو میشه
:))))
خیلی برام عزیزیا
اینو که دیگه همیشه میدونی :))
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

دلم میخواست مثل قدیما بهم تبریک میگفتی بهت تبریک میگفتم
خوندن پیامکای تبریک عید بدون وجود پیام تو هیچ لطفی نداره
نمیدونم چرا هنوز فکر میکنم شاید ازت پیامکی داشته باشم
هی....
گذشته ها گذشته
روزهای خوب همونا بودن که گذشتن
روزهای خوب اینده هم اگر باشند قطعا بدون حضور تو خوب نخواهند بود و روزهای بدش هم با توست که ارام میشود خوب میشود
همین
مراقب خودت باش
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰
الهی من فدای خودتو اسم قشنگتو قلب مهربونت
همین
چی بگم دیگه وقتی اینطور در رویاهای نابم همراه بهترینها ازم دلبری میکنی
من اول عاشق ایمانت شدم بعد خودت
اینو همیشه یادت باشه و همیشه سعی کن همینطور بنده مخلصو شاکر خدای رحمان باشی
ماه اسمان دل من

از صبح وقت نکردم بیام باهات حرف بزنم اونقدر روز سختی داشتم ولی تا وقتی اینطور در روحو جان من در جریانی من نمیفهمم درد چیه خستگی چیه :))
مرد مهربونم :))
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

همچین شبهایی برای من بسیار به یاد ماندنی بودن یادته چقدر همراهم دعا میکردی خدا خدا میکردیم
من خوب یادمه ماه من
:))
تو حتی از خودم بهتر, غریبیهامو میشناسی
نمیخوام چتر دنیارو که تو بارون احساسی
خدایا دوستت دارم, واسه هر چی که بخشیدی
همیشه این تو هستی که, ازم حالم رو پرسیدی
بازم چشمامو میبندم, که خوبیهاتو بشمارم
نمیتونم فقط میگم, خدایا دوستت دارم

خدایا دوستت دارم
لطفا مراقب همه ی عزیزان من باش
ازت ممنونم
خیلی خیلی زیاد :))
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

واقعا چقدر ادما میتونن متفاوت باشن وقتی پست قبلی رو نوشتم از صندلی محوطه بلند شدمو به طرف در ورودی راه افتادم همینطور داشتم به حس بد امروزم فکر میکردم که صدای مرد پیری توجه منو به خودش جلب کرد
سلام خانم مهندس صبح عالی بخیر
نگاه مو به طرفش چرخوندم باغبان خوش ذوق محوطه بود که چشمای شاد و مهربونش قلبمو پر از شوق کرد هر دو به احترام هم دستمونو روی سینمون گذاشتیم و با یک تعظیم بسیار کوچک همراه با لبخندی اکنده از سر قدرشناسی
به هم سلام کردیم

پیرمرد مهربون مرسی
ممنونم که پیغام خدارو بهم رسوندی
ممنونم

همیشه ادمایی که سخت تلاش میکنند و از قشر کم سواد جامعه هستن برام قابل احترامتر بودن
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

پر از لبخند حضورت با توکل به خدای رحمان از خونه اومدم بیرون همینطور داشتم ایت الکرسی زمزمه میکردم متوجه عبور مردی از کنارم شدم مثل همیشه سرمو بلند نکردم نگاه کنم ولی متوجه شدم لباسش پیراهن مردانه نخودی رنگی بود با شلوار پارچه ای و این در نظر من یعنی اون لزوما از مردای سوسول خیابون نیست همینطور بدون اینکه مسیرمو عوض کنم از کنارش گذشتم و یکدفعه خدا شاهده ایه قرانی که زمزمه میکردم گم کردم مرد بیشرف یکحرفهایی زد و رد شد که دیگه ماتم برده بود حتی متوجه ماشینی که برام بوق میزد هم نشدم اونقدر وقیح بود که تا مسافتها پشت سرم فریاد میزد و باز به من گوشزد شد که یک مرد تا چه اندازه میتونه بی حیا باشه
البته زنها هم همین قابلیتو میتونن داشته باشن
واقعا حس بدی دارم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

خدایا چرا با من اینکارو میکنی نمیگی من باید با روحم که میخواد از شدت خواستنش برای همیشه به اسمونا پرواز کنه باید چکار کنم واقعا چی فکر میکنی در موردم من یه بنده ضعیف و دردمند تو هستم تو هستی که قوی و جباری تو هستی که ظرفیتت بالاست و این منم به اندازه روحم توان دارم از من بیش از این مقاومت نخواه
امروز روز سختی بود بلاخره رسیدم خونه و خوشحالم که سالم رسیدم واقعا من میدونم که اگه خدا همراه قدمهام نباشه قطعا با این درد که بعضی وقتا میشه از شدتش حالت بیهوشی بهم دست میده چطور میتونم راهو به سلامت طی کنم
و چقدر حالم بهتر شد حضور ماهتو دیدم اگه بدونی امروز چقدر تمام وجود من تورو فریاد کرده
عزیزمی
میفهمی
عزیزمی
ماه اسمان دلم
  • شکوفه