چقدر غروبها مخصوصا غروب جمعه ها همیشه برام دلگیر بوده
نشستم لب پنجره به درخت روبروم نگاه میکنم و گاهی قطره اشکی رو گونه هام غلط میزنه
کی این درخت اینقدر خشک شد من نفهمیدم, برگاش از شدت گرما سوخته
ادما هم مثل این درخت از گرمای عشق میسوزنو تموم میشن این واقعیتو ماهیت عشقه
فکر کنم دارم تموم میشم
دلم برات تنگ شده
دوست دارم مرد مهربونم
همیشه
تا نفس میکشم
تو عمر منی
مراقب خودت باش
خدای رحمان نگهدارت باشه گل نازم
نشستم لب پنجره به درخت روبروم نگاه میکنم و گاهی قطره اشکی رو گونه هام غلط میزنه
کی این درخت اینقدر خشک شد من نفهمیدم, برگاش از شدت گرما سوخته
ادما هم مثل این درخت از گرمای عشق میسوزنو تموم میشن این واقعیتو ماهیت عشقه
فکر کنم دارم تموم میشم
دلم برات تنگ شده
دوست دارم مرد مهربونم
همیشه
تا نفس میکشم
تو عمر منی
مراقب خودت باش
خدای رحمان نگهدارت باشه گل نازم