شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

امروز من ۷۵

چقدر غروبها مخصوصا غروب جمعه ها همیشه برام دلگیر بوده
نشستم لب پنجره به درخت روبروم نگاه میکنم و گاهی قطره اشکی رو گونه هام غلط میزنه
کی این درخت اینقدر خشک شد من نفهمیدم, برگاش از شدت گرما سوخته
ادما هم مثل این درخت از گرمای عشق میسوزنو تموم میشن این واقعیتو ماهیت عشقه

فکر کنم دارم تموم میشم

دلم برات تنگ شده
دوست دارم مرد مهربونم
همیشه
تا نفس میکشم

تو عمر منی
مراقب خودت باش
خدای رحمان نگهدارت باشه گل نازم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من ۷۴

اوناییکه میتونن از پدر و مادرشون بگذرن خیلی راحتتر از همسر و بچشون میگذرن
این یه اصله
هیچوقت تو زندگی به اینجور افراد تکیه نکنید چون راحت مثل برق پشتتونو خالی میکنن
وقتی به کل زندگیم نگاه میکنم فقط دو سالشو زندگی کردم سالهایی که تمام حفره های خالی زندگی من با تو پر شده بود تکیه گاهم شده بودی سالهای خوش ۹۰ و ۹۱
و چه زود تموم شدن وقتیکه یکی دیگه رو جای من توی قلب و روحت راه دادی
هیچوقت نتونستم قبول کنم تو میتونی با وجود او هنوزم همونقدر عاشقانه دوستم بداری سعی کردم خیلی سعی کردم باهاش کنار بیام ولی انگار نشد یا دنیا نخواست که بشه
ولی خوب همینکه هنوزم در روحو جانم در جریانی و زندگیه من از تو پر شده و با خاطراتت زندگی میکنم خودش خوبه خودش دلگرمیه
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من ۷۳

تو راه زندگی بودی براش راه درست زندگی کردن اون تورو از دست داد نه تو اونو
ناجی لطفا تمومش کن اینحرفا چه سودی داره چه فرقی میکنه ما هردومون برای هم راه خدا بودیم لطفا تمومش کن دیگه نیا دیگه لطفا خواهش میکنم هیچی نگو اگه اون سکوت کردو من تلاش بیهوده تو هم اونقدر نامرد بودی که نشستیو فقط نگاه کردی هیچکاری برامون نکردی هیچی
پس لطفا حرف نزن تا سکوت نشنوی من دیگه باهات حرف نمیزنم چون اگه بخوام حرف بزنم میدونم که به شان تو بی احترامی میشه و تو سالهاست راهنمای من هستی و این خارج از انصافه پس لطفا دیگه نیا ممنونم
فقط سلام منو به خدا برسون و بهش بگو ما هنوز در راه تو قدم برمیداریم عشق کن از داشتن همچین بنده هایی که داری چون ما عشق میکنیم به خدایی تو
همین
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من ۷۲

از کنار هر موضوعی راحت نباید گذشت باید ذهن تحلیل گری داشته باشی تا بتوانی بفهمی خوب بفهمی و دنیارا و مردمش را حتی ناحقی ها نامردمی ها و حقه و فریبهارو درک کنی مثلا چقدر فیلم درست کردن که خشونت با اسرای جنگ جهانی دوم توی اردوگاه ژاپنیهارو نشون داده تا امریکاییهای دونمایه بخوان بمب اتمی هیروشیما و ناکازاکی رو توجیه کنن عین این مثالها اونقدر دوروبر حتی ما مردم عامی جامعه هست که با فکر و تحلیل میشه خیلی چیزا ازشون فهمید بدون اینکه کسی بخواد با حرف و حدیث بهمون خط بده فقط کافیه خوب ببینیم خوب فکر کنیم و خوب تحلیل کنیم در مورد همه چی از مسایل الهی گرفته تا سیاسی اجتماعی
بدون اینکه راهو گم کنیم میتونیم با ذهن خلاقو تحلیلگرمون احس الخالقین باشیم انشااله
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من ۷۱

دیروز برای اولینبار ریشو سیبیلشو زد دلم میخواست یک دل سیر فقط بنشینم و نگاهش کنم هزار الله اکبر که بسیار زیبا شده او دارد مرد کاملی میشود
چقدر دلم میخواست محکم بغلش کنم و بر خطوط زیبای لبش که حالا دیگر مشخص شده است و کلی دلبری میکند بوسه ای بزنم اما نمیشود او دیگر همان کودکی که مدام دورم غلط میزد و وینگ وینگ میکرد نیست مردی شده
و من دیروز یک ان چقدر احساس پیری کردم
خدانگهدارت باشد و انشااله در سایه اقا امام زمان عج همیشه پیرو حق و حق پرستی باشی تکدانه میوه باغ زندگی من
دوستت دارم نمیتوانم بگویم چقدر که برای این محبت حد و اندازه ای نمیشود قایل شد
خدانگهدارت باشد نازنینم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من ۷۰

عین دیوانه ها کل شهرو چرخیدم راههارو اشتباه رفتم مسیرم طولانی تر شد تا رسیدم تمام راهو مبهوت دوروبرمو نگاه کردمو اشک تو چشمام حلقه زد انگار نگاهم فقط دنبال یکی میگشت شاید لابلای این انبوه جمعیت پیداش کنه و مدام به این فکر میکردم که تمام زندگیمو با دنیا جنگیدمو تلاش کردم تا علی رغم سختیام به سمتی برم که هدف منه اما حالا دیگه خسته ام خسته از رفتنو رفتن حالا دیگه میخوام بشینم نگاه کنم دنیا برام تصمیم بگیره یه عمر من دویدمو نرسیدم حالا بزار دنیا دنبال من بدوه ببینه هیچکی رو میتونه مثل من دیگه پیدا کنه که بهش مدام زور بگه, قطعا دل دنیا برای جنگاوری های من تنگ خواهد شد فکر کنم اینبار تسلیم بشه بگه برگرد تو موضع قبلی من بی رقیب شدم خانم...

دلگیرمو خسته
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من ۶۹

از دیشب دارم تلاش میکنم نفس بکشم مدام تنگ نفس داشتم امروز صبح گفتم قسمتی از مسیرو پیاده برم شاید پیاده روی و این دارو درختا تونست کمکی به روح درهمم بکنه ولی نشد درون من بلوایی برپاست یک تلاش مضاعف برای سکون شدن رودخانه غزلهایم دلم نمیخواهد سدش بشوم ولی نیرویی عظیمو لجوج در خودم بوجود اورده ام که نمیگذارد چند بیت بنویسمو خود را ارام کنم من اینکار را بخاطر تو با خودم کردم که حالا بجای هر بیت غزل دانه دانه اشک میریزم
من حال ماهی تنگ شکسته ای را دارم که تو دریایش بودی,
پارک, صندلی در عمق درختان سر بفلک کشیده,یک روح سرگردان,کوههایی که میگویند تو مگر از تبار ما نبودی؟!
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من ۶۸

نقطه نقطه درد و
صبوری شکوفه
میوه ی نارس تاک و
قولنج روح یخ زده
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من ۶۷

بد شدکه سگی زاده ای از حرامیان است
زیرا که سگی بهتره برخی ادمان است

این بیتو ناخوداگاه سرکار زمزمه کردم در مورد یه همکار دونمایه,اینروزا که من نزده زمین میخورم دیگه زدنم برای چیه
البته که نتونست منم هیچ کاری نکردم فقط تو دلم گفتم میبینی تو نبودی که میگفتی یاد کنید مرا دعا کنید تا اجابت کنم شما را,خوب بیا منو از این دسیسه چین خلاص کن و چه راحت خدا گذاشت تو دامنش و من بعنوان نماینده تام در دولت معرفی شدم خدا هست حتی میگفت او را بخواه تا اجابت کنم اما هرگز نتوانستم چطور بخواهمش وقتی میلش نبود و نیست,همیشه گفته ام هر چه او بخواهد اما خودم دست از سخن نکشیدم تا دنیا نخواست و مطیع سرنوشت شدم سرم درد میکند انگار مغزم بزرگ شده در کاسه سرم جا نمیشود
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰
حالم دوباره ریخته بهم
کاش میتونستم کاش فقط یه ذره میتونستم مثل تو خونه تکونی ذهنی کنم همونطور که راحت از روحو زندگیت منو دیلیت کردی
اونقدر با روحو روانم عجین شدی چنان در من جریان داری که نداشتنت نبودنت روح منو به نابودی میکشونه و پشت سرش بیماریهام برمیگرده و قطعا اینبار بدون تو من تسلیم میشم واقعا در خودم نمیبینم بتونم دوام بیارم
داشتم فکر میکردم رفتم اردبیل حتمن سوری رو پیدا کنم و باهاش حرف بزنم و دارم بهش فکر میکنم که برای همیشه زندگی مثل اونو پیش بگیرم و اونجا بمونم سرگشتگیهای من کم از اون نداره واقعا ذهنم قاطی کرده همه چی رو فراموش میکنم مدام حواسم پرته به خودم اسیب میزنم نمیدونم حالمو
  • شکوفه