امروز من ۶۶

به سلامت گل من
عزیز من
مراقب خودت باش
فقط مراقب خودت باش
همین
چی بگم
تو این مدت فقط شش بار یادم کردی
خوش باشی منم با یادت با عشقت خوشم
روزگارت خوش شاد
خداحافظت باشه انشااله
گل من درد داره
خیلی
اونقد دلم داره میسوزه که حد نداره
چند سال بودمو حالا نیستی
کاش قدرمو میدونستی

امروز من ۶۵

خیلی خوشحالم از ذوقم نمیدونم چیکار کنم دارم میرم استان شما میخوام سوری رو ببینم میخوام تورو نفس بکشم

بعد از مدتها این بزرگترین شادی زندگیه من بود اونقدر که از شوق دارم پشت میزکارم اشک میریزم نمیدونی چه حس خوبی بود وقتی با همشهریات تلفنی حرف زدم تا ماموریتمو درست کنن انگار خود تو بودی خود خودت
دوست دارم خیلی
مراقب خودت باش همیشه
ماه قلب من
مرد مهربونم

امروز من۶۴

السلام علیک یا ابا عبدالله

رقیه خاتون خانم جان
ممنونم

امروز من ۶۳

اگه دنیا بین تو و عزیزت فاصله انداخت بپذیرش باهاش نجنگ شاید این به نفعش بوده

حالم دگرگونه و خودمو تا سرحد مرگ با کار مشغول میکنم تا از فرط خستگی جونی برای جنگیدن با خودم نداشته باشم
روزهات بهشت گل نازم
دلم برات تنگ شده
خیلی

امروز من ۶۲

کاش درکم میکردی چقدر دوست دارم


اصلا نمیفهمم چطوری دارم زندگی میکنم فقط میگذرونم که گذشته باشه همین

امروز من ۶۱

مرا هم رکاب سفرهای شام و عراقش بگردان

یا مهدی
عج

امروز من ۶۰

به خدا گفتم فقط تو میدونی داره درون من چی میگذره
و ناجی از طرفش پاسخ داد صبر پیشه کنید که هر انچه مقرر ساخته ایم اتفاق خواهد افتاد
و من گفتم ناجی اسیبی متوجه فردی نباشه من هیچ خواسته ای ندارم همینکه او را عشق او را به من بخشیده است شکر گذارش هستم و باز ناجی از طرفش لبخند زد و گفت هر انچه مقرر ساخته ایم اتفاق خواهد افتاد صبر پیشه کنید که خدا صابرین را بسیار دوست میدارد

خدایا من فقط میگم شکر, هیچ خواسته ای ازت ندارم فقط سلامتی و خوشبختی خودشو همسرش
همین
فقط همین برای من کافیه به خدا که کافیه خودت که میدونی

امروز من ۵۸

چقدر پرستاره بد سرم زد رگمو پیدا نمیکرد فشارم بدجور افت کرده بود رگم معلوم نمیشد کلی سوراخ سوراخم کرد جاش درد میکنه خیلی

یعنی الان کجایی اصلا یه لحظه هم منو یاد میکنی
دیشب خوابتو میدیدم تب داشتم مدام هذیون میگفتم یادم نیست چیا گفتم فقط اینو میدونم دکتر فکر میکرد ریه هام عفونت کرده ولی من خودم میدونستم چرا اینجوری شدم هنوزم با اونهمه ارامبخشو زاناکس درونم اتیشه ارومو قرار ندارم ضربان قلبم نامیزونه مدام اه میکشم میخوام بهتر بشم ولی نمیتونم جلوی اشکای وقتو بی وقتمو بگیرم دنیا نامردی کرد بی هیچ حرفو حدیثی تمومش کردی دلم مثل یه گوسفند که داغش میزنن داغ خورده داغی که تا عمر دارم داغه و هر لحظه میسوزونم هر لحظه و هر لحظه

امروز من ۵۸

چقدر پرستاره بد سرم زد رگمو پیدا نمیکرد فشارم بدجور افت کرده بود رگم معلوم نمیشد کلی سوراخ سوراخم کرد جاش درد میکنه خیل دبیرستان17شهریوری

یعنی الان کجایی اصلا یه لحظه هم منو یاد میکنی
دیشب خوابتو میدیدم تب داشتم مدام هذیون میگفتم یادم نیست چیا گفتم فقط اینو میدونم دکتر فکر میکرد ریه هام عفونت کرده ولی من خودم میدونستم چرا اینجوری شدم هنوزم با اونهمه ارامبخشو زاناکس درونم اتیشه ارومو قرار ندارم ضربان قلبم نامیزونه مدام اه میکشم میخوام بهتر بشم ولی نمیتونم جلوی اشکای وقتو بی وقتمو بگیرم دنیا نامردی کرد بی هیچ حرفو حدیثی تمومش کردی دل

امروز من ۵۷

دلم نمیخواد غر بزنم ولی واقعا یه طوراییم داره میشه اصلا حالم خوب نیست حواسم پرته همه دنیارو میخوام تار به تار, پود به پود, ذره به ذره دنبال نشانه هات بگردم هر چی که فقط حتی شده یه ذره از تورو داشته باشه امروز نشستم ساعتها وبلاگاتو نگاه کردم گاه لبخند زدم گاه غرق اشک شدم گاه با پروانه ها و باغ شکوفه ات غرق شادمانی شدم گاه برای اینکه قدرم را ندانستی پر از درد
بعضی وقتها دیوانه وار کار دانشجویی دوران ارشدتو ریز به ریز میخونم عادت داری کامنت داخل متن بزاری به رنگ قرمز, برای منم کامنت گذاشته بودی, حتی وقتی حرفای علمیتم میخونم بازم دلم بهش خوشه چقدر ارزش پول خوندم چندبار خوندم خط به خط,کلمه به کلمه, نقطه به نقطه

چقدر دلم برات تنگ شده