شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

امروز من

من با تو فهمیدم خدا, چه مهربونو ساده بود
که رنگو بوی گندمو, به چهره ی تو داده بود
برگرد ببین حال منو...

بیخوابی بدجور زده به سرم
دلم تنگته
برای اونروزها که انقدر داشتمت که برایم هیچ چیز مهم نبود عمر من بودیو نفسهای هر لحظم
زود گذشتند و جای خود را به حسرتها و سرگشتگیهای هر شبو روزم دادند روزهایی که نمیفهمم از شدت کار کردن دارم به خودم اسیب میزنم کمتر فکر کنم و شبهایی که ارامو قرار ندارم
چه زود سکوت کردی چه دیر فهمیدم تلاشم بی فایدست چقدر ساده بودم انقدر که از دست خودم لجم میگیرد میدانی اشک ریختن برای تو برای این عشق به گل نشسته چه سودی دارد مگر امیدی به بهبود هست مگر تو راهی برای برگشتنم گذاشتی مگر یک لحظه بیقراری کرده ای بفهمم هنوز هم قلبت می تپد
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

من با تو فهمیدم خدا, چه مهربونو ساده بود
که رنگو بوی گندمو, به چهره ی تو داده بود
برگرد ببین حال منو...

بیخوابی بدجور زده به سرم
دلم تنگته
برای اونروزها که انقدر داشتمت که برایم هیچ چیز مهم نبود عمر من بودیو نفسهای هر لحظم
زود گذشتند و جای خود را به حسرتها و سرگشتگیهای هر شبو روزم دادند روزهایی که نمیفهمم از شدت کار کردن دارم به خودم اسیب میزنم کمتر فکر کنم و شبهایی که ارامو قرار ندارم
چه زود سکوت کردی چه دیر فهمیدم تلاشم بی فایدست چقدر ساده بودم انقدر که از دست خودم لجم میگیرد میدانی اشک ریختن برای تو برای این عشق به گل نشسته چه سودی دارد مگر امیدی به بهبود هست مگر تو راهی برای برگشتنم گذاشتی مگر یک لحظه بیقراری کرده ای بفهمم هنوز هم قلبت می تپد
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

وقتی میای صدای پات, از همه جاده ها میاد انگار نه از یه شهر دور, که از همه دنیا میاد
تا وقتی که در وا میشه, لحظه ی دیدن میرسه
هر چی که جادست رو زمین, به سینه ی من میرسه
ای که تویی همه کسم, بی تو میگیره نفسم
اگه تورو داشته باشم, به هر چی میخوام میرسم
وقتی تو نیستی قلبمو, واسه کی تکرار بکنم
گلهای خواب الوده رو, واسه کی بیدار بکنم
دست کبوترای عشق, واسه کی دونه بپاشه مگه تن من میتونه, بدون تو زنده باشه
عزیزترین سوغاتیه, غبار پیراهن تو
عمر دوباره ی منه, دیدنو بوییدن تو
نه من تورو واسه خودم, نه از سر هوس میخوام
عمر دوباره ی منی, تورو واسه نفس میخوام


اگه تورو داشته باشم, به هر چی میخوام میرسم

سهم من از تو همینقدر بوده شبت بخیر عزیزم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

نمیدونم من دوباره توهم زدم یا تو واقعا داری بهم فکر میکنی

بدجور حضورتو احساست میکنم همونی که قبلنا بودی برامو دارم حس میکنم الان حسو حال سال ۹۰ برام تداعی شد یادش بخیر
خیلی
چقدر زود گذشت
چقدر دور شدی ازم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

ادم گاهی وقتا بدجور حس میکنه هیچکی قدرشو نمیدونه من دقیقن الان این حسو دارم
بعد از اونهمه زحمت بیا فقط خونه زندگی رو نگاه کن دوباره شلوغو درهم
من نمیدونم این جنس متکبر از خودراضی و تنبل چرا اینقدر بی نظم هستش
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

روز سختی بود کارهای خونه رو انجام دادم بلاخره تموم شد اما کمر دردم فکر کنم فردا صبح بیداد کنه همین الانم حال و روزه یک شاخه از وسط شکسته رو دارم
ویزیت دوستان هم نتیجه نداد کارم به ام ار ای و این حرفها بیفته من که نیستم نه حوصلشو دارم نه پولشو خودش باید خوب بشه همینه که هست به همین خشنی
والا
امروز رفتم به صفحه خودم بودی و به پاس پاسخ لطفت به صفحه ات سر زدم خداروشکر حالت خوبه و همینطور مثل سایه هستی فقط هستی بدون حرف درست مثل تصاویر بدون شرح, البته همین هم که هستی لطف داری مراقب خودت باش من از تو توقعی ندارم با داشتن زنو زندگیت تو چه نیازی داری که همراه من باشی و مدام غر بشنوی همین سکوت کنی بهانه خوبیه برای سکوتهای من و مخفیانه نوشتنم اینجا
خوش باشی
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

مرا به هیچ بدادی و من هنوز برانم
که از وجود تو مویی به عالمی نفروشم


یعنی بخاطر من اومدی؟!
چقدر دلم میخواد باور کنم
دلم برات تنگ شده دلم برای تویی که داشتم تنگ شده توی اونموقعها که فقط بخاطر من بودی همیشه مهربون بودی با حضورت اونقدر شاد بودم که کوههارو میتونستم با ارادم جابجا کنم چه برسه به مشکلات زندگی

دلم برای اونموقعهات تنگه
خیلی
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

خودت بگو که به جز شانه های محکم تو
به شانه ی چه درختی تکیه باید کرد؟!
تو رفتی و به همه بی تو گفته ام؛ خوبم!
که پیش چشم جماعت, تقیه باید کرد
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

دست از این دیوانه بازی های خود بردار دل
ماندنی باشد خودش راهی مهیا می کند
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

دقیقا چند روزه ازت خبر ندارم دو روزه سه روزه یا چهار روز شده یادم نیست همینکه نیستی برات خوشحالم کارت درسته از این رابطه این دوستی از این عشق برای تو هیچی درنمیاد تو زنو زندگیتو داری که کلی عاشقشی و همیشه دوسش داری اما من جز یاد تو چیزی تو دنیا به اسم عشق نمیشناسم منو یاد و خاطراتت با هم روزهامونو شب میکنیم شبهامونو صبح میکنیم گاهی هم لب پنجره میشینیم به سادگیهام میخندیمو اشک میریزیم کمی سبک شدیم دوباره دوموتوره میریم برای اسایش خلق خدا جون بکنیم کل زندگیم این مدت اینطور بوده بازم همینطور میگذره تو غمت نباشه عشقم راحت با عشقت
همین

همسایه روبرویی با شوهرش رو مغزم رژه میرن از وقتی اومدم مدام به شوهرش بدوبیراه میگه ترکی فارسی, بچشونم اون وسط گریه میکنه
  • شکوفه