شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

امروز من

قرار شد بابا خودش مامانو ببره بیمارستان فقط صبح اومدن خونمون بن کارتمو بهشون دادم الانم زنگ زدم مامانی جونمو براش عینکشو عوض کردن و قطره ریختن تو چشمای دریاییش ببینن نیاز هست اب مرواریدشو عمل کنه یا نه
ایشالا که خیر باشه
با مسوول بیمه تکمیلی هم صحبت کردم چون مامانو بابامو بیمه تکمیلی کرده بودم گفتن تا هشت میلیون بیمه البرز پوشش میده بعدم با بیمارستان نور تماس گرفتم گفتن عمل اب مروارید از سه و نیم تا پنج میلیون درمیاد کلی خیالم راحت شد

میدونم چرا اینهمه تو دلم غصه نشسته که مدام یه ابری تو چشمام حلقه بسته
میدونی خیلی روزها با تو زندگی کردم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

حس یه تنه درخت قطع شده و خشکیده رو دارم کمی نرمش کردم بتونم بلند بشم به سختی میتونم پای راستمو بردارمو راه برم از پشت پا تا کمر انگار یه طناب کشیده میشه و دردناکه قبلا هم دقیقا همین پامو کلی درمانو پماد دارویی و گیاهی زدم تا خوب شد الان اون پمادها تموم شدن یادته تو هم کمرت گرفته بود میخواستم پمادمو برات بفرستم درب خونتون بلاخره راه افتادم بیام سرکار غیبتهام دارن زیاد میشن منم کارم شوخی بردار نیست سریع از طرف نهاد ریاست جمهوری کارو انجام ندم پیگیری میخوریم
الان تو تاکسی دارم میرم سرکار پشت یه ماشین حمل نوشابه نوشته بود همیشه به یادتم ولی شارژ ندارم
لبخند تلخی روی لبهام نشست یعنی شارژ نداری؟! من که گفته بودم برات شارژ بفرستم گفتی نه ناراحت میشما
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

دوباره همه چیز به هم پیچیده اون از اقا پسر که وسط امتحاناش به شدت سرماخورده اون از خودم که تو یه حادثه سر پله ها کمرم به شدت اسیب دیده سیاتیک کمرم گرفته اونم از مامانم که چشماش اب مرواریدش کامل شده باید فردا ببرمش بیمارستان نور برای ویزیتو وقت عملش اخه بیمه تکمیلیش کردم و اون بیمارستان با بیمه من طرف قرداد هستش فقط ویزیتش برام زیاده برای فوق تخصص چشم چهل و هفت هزار تومان میگیرن سونوگرافی و ازمایشای خودم هم ندادم فعلا پولشو ندارم چشمای مامان واجبتره اگه بشه این ماه انشااله عملش میکنن از سر کار تا رسیدم با اون کمر داغونم پسرمو بردم دکتر اوردمش خونه امپولشو زدم لیموشیرینو شامشو دادم داره درساشو میخونه بلاخره امروز چند لحظه نشستم نفس بکشم اگه کمرم بزاره
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

ادم برفی از سادگی خودش اب میشه نه از گرمای خورشید
درست مثل من

خوب نیستم اصلا خوب نیستم
دلم میخواد زودتر محو بشم نیست بشم برم یه گوشه ای گم و گور بشم

چه ساده دوستت داشته ام همین
چه بد رهایم کرده ای بی ثمین
بیا تکلیفتو با عشق روشن کن
ببین که عاشقترینم روی زمین

خودم"
همین الان
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

بلاخره رفتم تلگرام پاسخ محبتهای اقای همنامتو بنویسم خیلی زحمت کشیده بودن کلی تصاویر زیبا برایم فرستاده بودن
رفتم دیدم تو هم بودی و در این حین که داشتم برای او پاسخ مینوشتم متوجه شدم تو هم انلاین هستی ناگهان حس غریبی وجودمو فرا گرفت سریع تمام متنی که برای او نوشته بودم اصلاح کردم و خیلی رسمی پاسخ دادم نتونستم حس کنم تو هستی و راحت صحبت کنم
کار اشتباهی بود خوب شد انجام ندادم این رو به فال نیک گرفتم
کاش تو جای او بودی بخدا رسمی حرف میزدم به تو دیگر محبت نمیکردم تا از دست ندهمت نمیدانم چرا محبتو مهربانی پاسخ عکس میدهد نتیجه برعکس میدهد
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

یه پاییز زرد و زمستونه سرد و یه زندون تنگ و یه زخم قشنگ و غم جمعه عصر و غریبی حصر و یه دنیا سوالو تو سینم گذاشتی
جهانی دروغو یه دنیا غروبو یه درد عمیقو یه تیزی تیغو یه قلب مریضو یه اه غلیظو یه دنیا محالو تو سینم گذاشتی
رفیقم کجایی, دقیقا کجایی, کجایی تو بی من, تو من کجایی

بیا زخمهامو یه جوری روفو کن


چقدر هوا سرد شده با خودم کلی این اهنگو زمزمه کردمو بعد از مدتی قدم زدنو تنهاییهامو با قدمهام قسمت کردن دارم کم کم میرسم خونه
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

هوا بهتر شده اما حال من تعریفی نداره دیگه مجبور بودم بیام سرکار با سختی خودمو رسوندم اداره و نشستم چند خطی با خودم درددل نوشتمو پاره کردم تو اون درددلام نوشته بودم خوبه درخواست انتقالی بدم برم اردبیل باید با مدیرم حرف بزنم اگه بشه با پسرم میرم اردبیل هر کی هم دلش خواست با ما میاد دلشم نخواست هر جا خوش بوده تا حالا میتونه همونجا خوش باشه و اما تو که اینجا میزارمتو میروم گر چه دلم برای هوای این شهر که با تو هم نفسه تنگ میشه اما اینجوری به نفع هر جفتمونه تو راحت میشی و راحت زندگیتو میکنی چون این فاصله قطعا روی من اثر میزاره و من نیاز دارم در دل طبیعت باشم جایی باشم که تو دوران خوب زندگیتو اونجا بودی جاییکه همزبانهای تو جای خالی تو را برایم پر میکنند
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

دیدی بعضیارو جوان سالم یکهو میخوابن دیگه بلند نمیشن حالا یه دربه داغونی مثل من تا هشتاد سالگی سینه خیز خودشو باید بکشه
خدایا با من اینکارو نکن لطفا
بدجور سینم میسوزه خدا بخواد راحت بشم الهی امین
راستی این همنامت چقدر ادم جالب و مهربونیه خیلی راحت و بدون منت ارتباط برقرار میکنه یک عالمه تصویر برام فرستاده از گردشگری کوهستانی دیروزش واقعا زیبا بودن خدا برای خانوادش حفظش کنه
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

اشتباه کردم باهات حرف زدم این سرنوشت تلخ منه باید خودم به تنهایی به نقطه پایانش برسم ببخشم عزیزم
عمرم
نفسهای هر ثانیه ام
ببخشم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

طفلی پسرم چه گناهی کرده بلند شدم براش غذا درست کنم حالم بد شد قلبم یک لحظه مشت شد نفسم بند اومد پیتزاشو دراوردم گذاشتم تو بشقاب دادم دستش تشکر کرد و بوسیدم گفت مامان چقدر سردی و من سرمو تکون دادم که خوبم, سریع رفتم تو اتاق با مشت کوبیدم تو سینه خودم سعی کردم ارامش خودمو حفظ کنم و نفس بکشم به خودم مدام میگفتم اروم باش تو باید زنده بمونی نباید جلوی چشمای پسرت اتفاقی برات بیفته نشستم زمین بی اختیار اشک از چشمام جاری شد و زیر لب گفتم چرا, چرا با من اینطور تا میکنی مگه یه ذره انصاف یه جو معرفت تو وجودت نیست کی به تو یاد داده همچین قلب مهربونی رو با نامهربانیهایت بشکنی هنوزم نمیتونم درست نفس بکشم قلبم درد میکنه شبها زیادی طولانی هستند دیر میگذرند خیلی دیر
  • شکوفه