شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

امروز من

لب پنجره نشستم به شاخه های خشکیده درخت چشم دوختم برگهایش مثل روح من مچاله و خشک شده است سعی میکنم روزهای سال نود را با جزییات بخاطر بیاورم بهمن سال ۸۹ تا شهریور سال ۹۰ , تنها روزهایی هستند که با نهایت سادگی با من حرف زدی و از ان پس محافظه کاری شد رویه هر ثانیه ات تنها روزهایی هستند که من انگار فقط انها را زندگی کرده ام تنها خاطرات روشن عمر من و مابقی تا به امروز هی خاکستری تر شدند تا به امروز که شب از نیمه گذشته است یاد روزی در خاطرم انقدر پر رنگ است همانروز که من با تمام وجود دلم میخواست با تو حرف بزنم پیامک دادم و تو گفتی امتحان سختی داری و من عذرخواهی کردم و در خودم فرورفتمو فقط برایت دعا کردم که امتحانت را خوب بدهی و تنها در کوچه ها قدم میزدم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

در صفحه ام بود فقط همین؟! انهمه حرف زدم انهمه التماست کردم انهمه شب بیخوابی و اشک و تاوان نتیجه اش خان اول بود؟!
هعی کی روزی میاید که تو باور کنی برایت چه بوده و هستم
کاش بازمیگشتی کاش همانطور که برایم بوده ای همانطور عاشقانه بازمیگشتی
اما چه سود من دیگر ان زنی که میشناختی نیستم حس زنان خیابانی را دارم وقتی عاشق تو هستمو با کسی همنام تو حرف میزنم این برای روح پاکو ساده من یعنی فاجعه
میبینی گاهی یک نفر میتواند همانطور که تو را به عرش اعلا میرساند همانطور هم به خاک ذلت بنشاند دیگر ناجی نیست خدا همراهم نیست دیگر امامان خوابهابم نیستند دیگر ادم خوبی نیستم
اینها را چه کسی از من ساخت خدا خیرش را از او برندارد که تمام روحو جان من است
الهی خوش و سلامت باشی
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

اسمان تهران بعد از مدتها رنگ ابی به خودش دید از دیدن لکه ابرهای سیاهو سفید در زمینه ابی اسمان شعف زده شدم و خداروشکر کردم یه کم حس بهتری پیدا کردم از دیشب تاحالا نتونستم بخوابم مدام با خودم گفتم شاید صبح که از خواب بیدار شدی او امده باشد و سلامت کرده باشد اما افسوس او دیگر هرگز بازنمیگردد نه این خانه را میداند و نه تلگرامم را پاسخ میدهد میدانی این یعنی چه؟! یعنی دیگر برایش مثل وزوز مگس عادی شده ای یعنی برایش ازارو اذیت بوده ای یعنی این دوستی برایش اهمیتی ندارد خواهی باش خواهی نباش به همین راحتی, اما انهمه رنجها که به پایت کشیده ام انهمه اشکها که سیلاب خروشانی بوده و میروند که دریایی شوند انهمه محبتها که به پایت دانه دانه کاشته ام تکلیف انها چه میشود
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

ای خدا سزای من این بود
شکرت
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

همونجور که برام بودی برگرد
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

تو همه چیز من بودی برگرد
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

خدایا چقدر حال روحم بده داره همینطور مدام روم بالا میاره هیچوقت به این بدی نبودم, بودم؟؟؟!!!
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

این ترفند خوندن تلگرام بصورت بقولی چراغ خاموشو از یه پست مطلب در تلگرام فهمیدم اخه مدتی بود برام سوال شده بود چطور ممکنه دیدم بله اینجوریاست دیگه,
تازه نوشته بود میشه اصلا تلگرامو باز نکنی از خلاصه متن و اینکه از طرف کیه تو قسمت روشن خاموش کردن وای فای مطلع بشی
خلاصه اینکه با خودم گفتم از تو بعید نیست تو خوب قایم موشک بازی بلدی
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

هیچی بدتر از کشمکش خانوادگی نیست روح ادمو فرسایش میده حالم قاطی شده اگه اینقدر ازم توقع کمک و حمایت نداشتن الان من بجای ریختن اون پول که گذاشته بودم کنار اون پنجشنبه گذشته برم دکتر و ازمایشو سونوگرافی اینهمه تو سرما نمینشستم دو دو تا چهارتا کنم یه چیزی هم بزارم روش برم مشکلات خانوادگیشونو مرتفع کنم دردم مگه یکی دوتاست اخه
الان اوضاع جسمیم وخیمه اندازه سه سایز بدنم ورم کرده همه هم منو میبینن اما یکی نمیپرسه تو خوبی چرا اینجوری شدی تا منم بگم بحمدالله همینروزا از دست همتون راحت میشم از دست همه ی همتون
قندم روی بیناییم اثر گذاشته درون چشمم مدام سوزن سوزن میشه امروز یک ان دیگه ندیدم و اون لحظه پیش خودم گفتم چه خوب ارتباطمون بدجور قطع میشه راحت میشی نه؟!!
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

اونقدر ترفند بلده مثل من که نیست یه هالوی ببو گلابی ام راحت وای فای خاموش بدون ثبت ساعت حضورش تلگرامو میخونه بعدشم میگه به درک که ناراحت بودی به درک این دوستی تموم بشه, نه که مهم نیست مگه چیزی رو از دست داده تاوانی پاش داده حرفی حدیثی رد و بدل کرده مگه احساسی خرج کرده هیچی فقط کیلیک کرده نه ردی نشونی نه دو خط یادگاری که بخونی بگی واقعیت بوده هر جا گیر کرده زده تو جاده خاکی طوری حرف زده که بنده مدتهاست در توهم هستم هی بزار خوش باشه اون از وقتی رفت اغوششو برای زن دیگه ای باز کردو پشت بندش یادش رفت عشقی رو متولد کرده برای من باید تموم شده فرض میشد ولی قلبم گفت صبور باش روزی یادش میاد میفهمه مثل من پیدا نمیشه روزی میفهمه دل ادم ترمینال نیست اما نفهمید
  • شکوفه