نقد فیلم حضرت یوسف رو میدیدم و وقتی در نقش زلیخا دقیق شدم بی اختیار گلوله های اشک از گوشه ی چشمانم چکید عظمت عشق چقدر بزرگه چقدر...
ای خدا از عشق نالان کردی مرا
در نوای قدسی اش حیران کردی مرا
درد و بیماری نصیبم کرده ای
بر ضماد عشق درمان کردی مرا
من که میرقصم شب و روزان ز عشق
چون ببینم روی تو, به, به ان کردی مرا
چند بیت عاشقانه فراخور احوالم, سروده ای همین الان,
من با خودم قول گذاشته ام دیگر شعری ننویسم فقط زمزمه کنم اینبار نمیدانم چرا بدجور دلم خواست بنویسمش گاهی اوقات در اینجا از دستم در میرود چند بینی مینویسم این نوشتنها تاثیر خوبی دیگر برایم ندارند یعنی میترسم تاثیر خوبی در روند ارتباطم با توی نازم نداشته باشد و دوباره مزاحم زندگی ات بشوم