بلاخره رسیدم خونه با یک اعصاب داغون گفتم برم تلگرام یه کم فکرم ازاد بشه از کار و دیدم هم اسمت هست داشتم مطلب علمی میخوندم تلگرام داد نگاه کردم دیدم تصویر خودشو مادرش بود منم که از کارش خندم گرفته بود چند جمله ای صحبت کردیم حالم کمی بهتر شد مرد خوبیه ازش خوشم میاد همینکه هم اسمو فامیلت هستش برام حس خوبی داره واقعا فکر میکنم تو هستی
:))
:))