شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها

۱۷ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

گر جان به جان من کنی، جان و جهان من تویی

سیر نمیشوم ز تو، تاب و توان من تویی

نظری به حال ما کن، تا روم به سمت کویت

دیوانه تر از دلم نیست، تا شود اسیر رویت


پروفایلت را تغییر دادی، باز هم ادرس تلگرامت عوض شد اینبار اول اسم همسرت و اول فامیلی خودت را گذاشتی با اعدادی که نمیدانم چه مفهومی خواهند داشت، ان موقع که من کنارت بودم ماه و سال می گذشت تغیری در تو حاصل نمیشد ای نگار من، چقدر عشق به پایت ریختم ماه من، کاش ان روزها کمی برایت ارزشمند بودم، کمی هم با دل دردمندم همساز بودی، کاش از تو کلامی داشتم که مرهم دلم باشد نه مدام زخم زبانهایی که فراری ام دهد از خود خویشتن، که چنین فقط من باشمو عشق تو و طنازیهای روزگار، سرت سلامت سهم من از زندگی همین بوده است تو به دل نگیر نازنینم، جان و جهان من

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

.

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز غروب با باباجون رفتیم بنگاه و براش یه مغازه اجاره کردم که کار تاسیسات انجام بده و داداش امین بهش کمک کنه، تو اجاره نامه نوشته بود این مغازه جهت کار تاسیسات به سرکار خانم ... اجاره داده می شود، کلی خندم گرفته بود اولین باره مغازه اجاره میکنم اونم برای کار فنی، به بابا گفتم دست تنها موندی بگو بعد اداره خودم میام کمکت میکنم شاگردت میشم، یاد قدیما افتادیم که با هم لوله کشی آب و سیم کشی برق میکردیم من لوله حدیده میکردم بابا بست میزد و با هم دو سر لوله خرطومیها وایمیستادیم سیم کشی برق میکردیم یادش خیلی خیلی بخیر، چقدر زمان زود میگذرد چقدر زود پیر شدیم ، ایشالا خدا برکت بده بهت بابای خوبم

امروز روز خوبی بود خوشحالم تونستم به پدرم کمک کنم، اولا که وظیفه اولادیمو به جا آوردم و دوماد اگر خیری قراره از اینکار برای من باشه، ایشالا برای پسرم باشه که عاقبت بخیر بشه انشالله و فرزند صالحی برام باشه


راستی خوشحال شدم لحظه امضای قرارداد دیدم انلاینی، اصلا احساس تنهایی و ترس نداشتم خیلی با اقتدار و اعتماد به نفس با موجر قرار مدار گذاشتم، ممنونم بخاطر بودنت مرد مهربانم😊🌹💕

خیلی بیشتر از اونی که فکرشو بکنی دوستت دارم، میدونستی😀

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

الهی شکر

مدتیه حالم خوبه، فشار خونمو دیابت و کلیه دردم کمتر و کنترل شده چند وقته ناهار نمیخورم و فقط صبحانه و عصرانه میخورم، آقا پسر هم باهام همراهی می‌کنه 😊💕 

خداروشکر که بلاخره تونستم یه ذره احساس خوب سلامتی رو داشته باشم و میدونم یه دستهایی هم برام رو به آسمان بوده و دعای خیرشون همراهم شده که اینروزهام به سلامتی داره میگذره

امروز از صبح ازت خبر ندارم امیدوارم حالت خوب بوده باشه برات صلوات فرستادم برای سلامتی و عاقبت بخیری خودتو همسرتو گل پسرت😊💕🌹

به امید روزیکه باهام حرف بزنی، روزیکه یادم کنی و حالی ازم بپرسی، به امید روزهای بهتر، به خدا می‌سپارمت گل نازم 😍🌹

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

چرا باید یکی رو اینقدر بخوای و اینقدر دست نیافتنی باشه، چرا باید اینقدر دوست بداری که اینقدر غصه نبودنش را بخوری، خیلی نامردیه خیلی بی انصافیه، پس سهم من از زندگی چیه

نمیدانم بخاطر من است که وقت میگذاری و محبتهایت را به نظاره مینشینم و آرام دل بیقرارم میشوی یا اینکه دلیل بودنهایت من نیستم، به هر حالت میدانم آنقدر دوستت دارم که با دیدنت غرق در آرامش و لبخند میشوم، میخواستم بگویم از تو ممنونم، همین

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

میدونم که حقی از تو ندارم، میدونم که تو دیگه زندگی خودتو داری و دارم تلاش میکنم ارامشتو به هم نزنم، اما این دل زبون نفهم من، حالیش نمیشه، همینطور دلتنگی می‌کنه برای تو که یگانه عشق تمام زندگیش بودی و هستی، باورش برات سخته اگه بهت بگم تمام مدت شب یلدا همه عزیزانم دورم بودن اما من مثل کسی که در پی گم کرده اش می گردد بی تاب بودم مدام یادت می افتادم چشمهایم پر میشد و بغضم را قورت میدادم و وقتی می‌دیدم تمام آن شب حتی یکدفعه هم آنلاین نشدی حضورت را ببینم شاید دلم قرار بگیرد بیشتر غصه میخوردم و میخورم

میدانی، دیگر مرا یادت رفته اما نمیدانم چرا تو از یادم نمیروی پس


به یادم نبودی، دردناک است

  • شکوفه
  • ۰
  • ۰
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
این تطاول که کشید از غم هجران بلبل تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد
گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد
ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد
مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد
حافظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجود قدمی نه به وداعش که روان خواهد شد
  • شکوفه