شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها

۱ مطلب در مهر ۱۴۰۰ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

به قدری روزهای سختی رو دارم میگذرونم که گاهی لابلاش یادم میره آب و غذایی بخورم یادم میره ساعت چنده و چه وقتی از روزه 

تمام این مدت فقط امید و توکلم بخداست که سرپا نگهداشتم

پسرم نوید، برادرم امین و مادر و پدرم همه با هم کرونای سختی گرفتن 

نمیتونم جلوشون ضعف نشون بدم و تمام آه و ناله هاشونو با آغوش باز میپذیرم و تا توان دارم براشون انرژی میزارم یکی یکی دکتر و دارو و اسکن ریه 

امروز در این ساعت حس کردم اگه با یکی حرف نزنم قطعا از بغض خفه میشم، کز کردم گوشه تاریک اتاق آرام اشک می ریزم و می نویسم 

آدم گاهی لازم است گریه کند تا دردهایش دانه دانه از چشمانش بیرون بپرند شاید قدری بار شانه هایش سبک شوند 

 

+ کمی از حال خودم بگویم؛ تنگ نفس سوغات کروناهایی که تاکنون گرفته ام هنوز همراه من است و گاهی بیشتر از گاهی مرا میمیراند و زنده می کند

 

 

  • شکوفه