روزها همینطور پشت سر هم میگذرن و هر روزم انقدر پرکار میشود تا کمتر بتوانم به تو بیاندیشم اما واقعیت این است که اندیشیدن به تو زمان نمیخواهد وقتی اینقدر در من زندگی میکنی ثانیه به ثانیه
...
امروز سعی کردم گریه نکنم و فکر نکنم از دست دادمت فکر نکنم نمیتونم دیگه ببینمت فکر نکنم دیگه کمتر لحظه ای خواهد بود که به من بیاندیشی, فقط هر بار که بغضم گرفت هر بار که اشک تو چشمام حلقه شد اهی کشیدمو بغضمو قورت دادمو گفتم اون شاده خوشبخته و حتما سلامته دیگه چی میتونی براش بخوای, ایا حضور تو میتونست اینهمه شادی و خوشبختی بهش هدیه کنه, هیچوقت نگفت, نمیدونم...
امیدجان لحظاتی که در کنار درختت مینشینمو با او گفتگو میکنم بسیار ارام میشوم درختت حالا دو شاخه کوچک دارد
:))
...
امروز سعی کردم گریه نکنم و فکر نکنم از دست دادمت فکر نکنم نمیتونم دیگه ببینمت فکر نکنم دیگه کمتر لحظه ای خواهد بود که به من بیاندیشی, فقط هر بار که بغضم گرفت هر بار که اشک تو چشمام حلقه شد اهی کشیدمو بغضمو قورت دادمو گفتم اون شاده خوشبخته و حتما سلامته دیگه چی میتونی براش بخوای, ایا حضور تو میتونست اینهمه شادی و خوشبختی بهش هدیه کنه, هیچوقت نگفت, نمیدونم...
امیدجان لحظاتی که در کنار درختت مینشینمو با او گفتگو میکنم بسیار ارام میشوم درختت حالا دو شاخه کوچک دارد
:))
- ۹۵/۰۱/۲۲