واقعا نمیدونم چیکار کنم از خوشحالی دلم میخواد مدام بپرم هوا
)))
رییس همه چیزو میدونست فقط منتظر بود ببینه من بهش اطلاع میدم یا نه؟! باورش برام سخت بود وقتی با ناامیدی براش موضوع رو توضیح دادم خندید من خشکم زده بود گفتم حتما از عصبانیت میخنده بعد گفت ممنونم بخاطر صداقتت ممنونم که همچین کارمندی دارم و بعد گفت نامه بزن خودتو به امور اداری معرفی کن شما از امروز کارشناس مسوول معاونت هستید البته دروغ چرا خیلی خوشحال شدم اما ازشون خواهش کردم همکارم در این پست بمونن منم بهشون کمک کنم البته قبول نکردن ولی من کم کم راضیشون میکنم ))
هیچی مثل راستگویی و خیرخواهی برای مردم نیست خدایا ممنونتم که به من شجاعت و صداقت داده ای هزارتا روی ماهت را میبوسم خدای مهربونم
)))
رییس همه چیزو میدونست فقط منتظر بود ببینه من بهش اطلاع میدم یا نه؟! باورش برام سخت بود وقتی با ناامیدی براش موضوع رو توضیح دادم خندید من خشکم زده بود گفتم حتما از عصبانیت میخنده بعد گفت ممنونم بخاطر صداقتت ممنونم که همچین کارمندی دارم و بعد گفت نامه بزن خودتو به امور اداری معرفی کن شما از امروز کارشناس مسوول معاونت هستید البته دروغ چرا خیلی خوشحال شدم اما ازشون خواهش کردم همکارم در این پست بمونن منم بهشون کمک کنم البته قبول نکردن ولی من کم کم راضیشون میکنم ))
هیچی مثل راستگویی و خیرخواهی برای مردم نیست خدایا ممنونتم که به من شجاعت و صداقت داده ای هزارتا روی ماهت را میبوسم خدای مهربونم
- ۹۵/۰۲/۱۸