شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

سومین جلسه پرونده

امروز غروب سومین جلسه پرونده ام برگزار شد هر چه پیشتر می رود بیشتر میفهمم چقدر انسان توان پست شدن دارد، از مواردی برای متوقف کردنم استفاده می کنند که یک کارمند می تواند به واسطه اش مورد تشویق و قدردانی قرار گیرد درکش برایم زیاد سخت نبوده است که انسانهایی اینچنین پست باشند که بتوانند همه چیز را با مدرک و سندسازی وارونه جلوه بدهند قبلا هم در سازمان شهرداری همچین مشکلاتی داشته ام اصلا به همین خاطر از آن کار فاصله گرفتم اما متاسفانه همه جا کسی که زیادی درستکار باشد زیادی هم تخریبش میکنند این چیز غریبی نیست

از احوالات روحی ام برایت بگویم که چقدر داغونم و دیدار هر لحظه از حضورت چقدر برایم آرامش آفرین است، ممنونم که هنوز در کنارمی حتی اگر ندانی که نفسهایم به نفس هایت گره خورده است

نمیدانم تا کجا تا به کی میتوانم لحظه لحظه نفس کشیدنت، بودنت و نگاه هر لحظه ات را داشته باشم نمیدانم کی قرار است این مسیر کوچک ارتباطی هم قطع شود یاد روزی افتادم که وبلاگم از دست رفت و چقدر بینمان فاصله انداخت، فاصله ای که برخلاف میل تو هم نبود و برایت مفید هم بود در این بین من سوختمو روزی صدسال پیرتر شدم الان دیگر احساس درختان کهنسال را وقتی نام تبر را میشنوند درک میکنم که چطور سریال زندگی پر خطر و پر حادثه شان از مقابل چشمانشان میگذرد

چقدر حرف دارم با تو

امروز بارها برایت نوشتمو دیلیت کردم بارها به آدرس وبلاگ قدیمت رفت و آمد کردم نمیدانم چرا بعد از اینهمه سال از مسکوت ماندنش هنوز هم احساس میکنم تو آنجا هستی و هنوز هم آن را زنده می دانم حتی اگر آخرین مطلبش برای سالهایی باشد که هنوز خیلی بیشتر از حالا داشتمت

چقدر زود میگذرد

چقدر زود میشود تمامت کنند و تمام بشوی

مراقب خودت باش

زنیکه که همیشه عاشقت ماند و رفت تا تو لحظات ناب زندگی را تجربه کنی

بدان که همیشه دوستت دارم همسفرم و مرد مهربان رویاهایم

هنوز هم دلنوشته آخرت جگرم را خون میکند

که انطور در مقابل نگاه من از عشقت به او نوشتی

هنوز هم نمیتوانم در این یک موضوع درکت کنم

خدانگهدار

شاید همین روزها مجبور شویم این کلمه را ثانیه به ثانیه با خودمان صرف کنم

خدانگهدارم

خدانگهدارت

...

  • ۹۷/۰۲/۱۱
  • شکوفه

نظرات (۱)

امروز...فردایی هم دارد ان شاءالله
و هیچ کس نمی داند که فردا چه به دست می آورد...سوره لقمان/آیه آخر

اما کنار اومدن با واقعیات و ضعف نشون ندادن جزئی از این مسیره...

راضی باشیم به رضای خدا



ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی