وقتی دکترت بهت میگه گریه برای تو سم هستش
بعد میری وبلاگش با چشمهایی اشکبار کامنت مینویسی میری تلگرامش التماسش میکنی که همینقدر ازش برات مونده ازت نگیره
خوب میشه همین که ضربان قلبت دوباره میریزه به هم، خوب میشه همین که نفس تنگیت دوباره تشدید میشه
مریضی، وقتی میدونی سودی نداره بازم سعی میکنی بهش ثابت کنی از صمیم قلب دوستش داری
وقتی برای عشقت ارزش قائل نیست چی رو میخوای ثابت کنی
اما واقعا قلب من اینحرفا سرش میشه، نه نمیشه
وقتی نیست دنیا برام میره روی شمارش معکوس
قلبم فشرده میشه روزهام به بغض و اشک میگذره
نمیتونم تحمل کنم ازش بی خبر باشم
زمانش طولانی میشه
توانمو از دست میدم
بی تاب میشم
دست خودم نیست
- ۹۸/۰۴/۲۸