شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

امروز من 4

امان از دست همکار فضول و حسود
امروز مورد تشویق بسیار غیر منتظره مدیرم واقع شدم چون بلاخره الگوی ارزشیابی که ازم خواسته بود رو تهیه کردم و حالا دیگه خیلیا علیه من جبهه خواهند گرفت چون دیگه مجبورن از تعطیلاتی که برای خودشون تو گوشه های دنج اداره درست کرده بودن برگردن و کار کنن و علمشونو به روز کنن 
واقعا اجرای این برنامه ارزشیابی برام سخت و طاقت فرسا خواهد بود اما چون میدونم از توش نتایج شیرینی حاصل خواهد شد انجامش میدم و به خدا توکل میکنم که مبادا حقی از کسی ضایع کنم از خدا میخوام فقط بهم یک دید باز نسبت به همه مسائل پیرامونم بده تا بتونم درست تصمیم بگیرم و انشااله که این همکارای عزیز منو بلاخره عضوی از خودشون ببینند و بپذیرند بقول یکی از دوستان خدا مارو به بندگی پذیرفت اما بعضی مردم هنوز مارو به موجودیت نمیپذیرند چه حکایتیست ها 
اینم از امروز من
و اما تو که عزیز دلی و امروز کمرنگ تر بودی امیدوارم خوب و خوش و سلامت باشی بیخیال من خیالی نیست تو خوش باشی بسه
  • ۹۴/۰۳/۲۰
  • شکوفه

نظرات (۱)

  • سایه های بیداری
  • با احترام و درود

    نمی دانم پس از خواندن همۀ پستهای شما ، به چه نتایجی خواهم رسید . منظورم تمامی زمینه هاست . اما سعی میکنم داوری و پیش داوری نکنم . هر چند میدانم که نمیشود . چون خود « نقد » هم نوعی داوری است . اما در قالبی ادبی و مودبانه . برای اینکه بدانم نقدهایم ( بخوانید نظراتم ) تا چه حد درست و چقدر نادرست است ، به خودم قول دادم از همین رویۀ خوانش « از اول به آخر » استفاده کنم و به هیچ وجه ناخنک به پستهای خارج از این رویه نزنم . شما هم می توانید در صفحۀ آمار وبلاگتان ، وفاداری من به قولم را مشاهده بفرمائید . این را عرض کردم ، چون این پست ، یک نقد اساسی می طلبد . و شاید پستهای آتی نیز .

    « الگوی ارزشیابی » :

    چون از نظر من ، واژه ها اهمیت زیادی در معانی و مفاهیم دارند ، پیش از همه باید اعلام کنم که واژۀ « ارزشیابی » از نظر من غلط و واژۀ « ارزش یابی » درست است . سازندگان اولیۀ این لغت ( ارزشیابی ) به خوبی به روانشناسی واژگان آشنا بوده اند . چون خوب می دانستند که اگر این واژه را به صورت جدا از هم بنویسند ، تاثیر منفی واژۀ جدا شدۀ « ارزش » در ذهن شنونده و خواننده ، بیش از حد نمود خواهد یافت . و شنونده را تحریک به تفکر خواهد نمود . خصوصا که به دنبال آن ؛ واژۀ « یابی » ؛ دیگر به معنای « یافتن » نخواهد بود . بلکه معنی واضح « تفتیش » و « تجسس » را با خود به همراه خواهد داشت . و منظور از این برنامه در تمامی امور اداری و سازمانی کشور نیز دقیقا همین بوده . نه یافتن ارزشها . هر چند که خود کلمۀ « ارزش » نیز در همین راستا ، معنی و مفهومی جدید می یابد . زیرا واژۀ « ارزش » ، دیگر به معنی ارزش انسانی و ارزش کاری محسوب نمی شود ، بلکه به عنوان ارزش ایدئولوژی و تفکری خاص عنوان می شود که مورد توجه سازندگان این برنامۀ تفتیشی بود .

    سوال اینجاست که اصولا ما چه نیازی به « الگوی ارزش یابی » در ادارات و سازمانها و ارگانها داریم ؟

    پاسخ : چون تمامی ساختار اداری این کشور از بیخ و بنیان ، غلط و نادرست است .

    مثال : وزارت بهداشت

    هر بچۀ دبستانی و دبیرستانی نیز میداند که ساختار اداری و درمانی این وزارت خانه ، می بایست از افراد متخصص در امور بهداشت باشد . حتی قسمت حسابداری این سازمان نیز ، هر چند که می بایست تخصص حسابداری و حسابرسی را شامل باشد ، با این حال می بایست نوعی آشنایی به امور بهداشتی و درمانی را نیز دارا باشد . حسابداری که هیچ آشنایی به امور درمانی ندارد ، چگونه می تواند موقع حسابرسی ، از نام یک وسیلۀ درمانی بفهمد که این وسیله چیست و به چه دردی میخورد ؟ و اگر فاکتوری خلاف واقع در مورد این وسیله زیر دستش گذاشتند برای حساب رسی ، آیا متوجه تفاوت فاحش قیمت یاد شده در فاکتور و قیمت اصلی این وسیله خواهد شد ؟

    پاسخ : به هیچ وجه .

    هزاران مثال میتوانم در همین یک مورد بهداشت بزنم که در ساختار اداری این سازمان به هیچ انگاشته شده . حالا به جای یک حسابدار متخصص و در عین حال آشنا به امور درمانی ، یک نفر که حتی حرف زدنش را نیز بلد نیست ، جایگزین آن بکنید که اگر خوب پیگیری کنید ، خواهید دید که نه تنها هیچ تخصصی در مورد کاری خویش ندارد ، بلکه تنها امتیاز استخدامی این فرد ، دو سال حضور در جبهه بوده است . از این آدم چه انتظاری دارید اونوقت ؟ من حرفم این نیست که از اون آدم نباید در کادر اداری یا درمانی استفاده شود . حرفم این است که اول دورۀ تخصصی برایش بگذار . بعد که تخصصش را گرفت ، استخدامش کن .

    حالا در یک چنین اداره ای که صدر تا ذیل آن را افراد غیر متخصص و یا تخصص غیر مرتبط با امور کاری خود دارند ، چه ارزش یابی می خواهی بکنی ؟

    یارو کاردانی هتل داری دارد و با همین مدرک شده معاون وزیر بهداشت . از این آدم چه می خواهید به جز ارائۀ انباشتی از اراجیف غیر مرتبط با حوزۀ کاری خود ؟ حتما انتظار شق القمر هم از او داریم ؟

    حالا بیا هی ارزش یابی بکن ؟

    دنبال کدام ارزش هستی در این آدم که آن را بیابی ؟

    حتی در عقب افتاده ترین ممالک دنیا نیز ، قبل از « الگوی اصلاح » به الگوی ارزش یابی نمی پردازند .

    از کجا به این قطعیت رسیدید که : « میدانم از توش نتایج شیرینی حاصل خواهد شد » .

    اولا با کدام آزمون و خطا به این « میدانم » رسیدید ؟

    دوما از کی تا حالا تفتیش و تجسس کادر یک اداره ، به « نتایج شیرین » می رسد ؟ نه تنها نتایج شیرین ، بلکه بسیار تلخ تر از زهر خواهد بود نتایج آن .

    نفرمائید که منظور ، تفتیش و تجسس نبوده .

    چون خودتان فرمودید : « چون دیگه مجبورن از تعطیلاتی که برای خودشون تو گوشه های دنج اداره درست کرده بودن برگردن و کار کنن »

    آیا برای گوشه های دنج مدیر محترم هم الگویی ارائه فرمودید ؟

    یا فقط زورتان به چند تا کارمند درمانده می رسید ؟

    آیا قبل از الگوی ارزش یابی ، الگوی اصلاح در اون اداره را ارائه کرده بودید ؟

    گوشه های دنج ، با الگوی ارزش یابی اصلاح می شود یا الگوی اصلاح ؟ گیریم که با الگوی ارزش یابی ، ترسی در دل کارمندان افتاد و دیگر به گوشه های دنج نرفتند . آیا در پشت میز خود نمیتواند گوشۀ دنج برای خود بسازد ؟ ( کم کاری مثلا )

    آیا یک نفر از این مدیران بی مغز ، تا به حال شده یک الگوی رفاه هم برای کارمندان خود ارائه بدهد ؟

    کارمندی که پشت میز کارش نشسته و دارد فرم درخواست وام از فلان صندوق دزد را ( که پس انداز اولیه اش را هم دزدید و متواری شد ) پر میکند تا به موقع برای ثبت نام ترم بعدی دخترش در دانشگاه ، آن وام را اخذ کند ، الگوی ارزش یابی علاج درد اوست یا الگوی رفاه ؟

     

    نتیجه : اساس ارزش یابی از بیخ و بنیان ، غلط اندر غلط است . و یک ساختار تفتیش و تجسس و الگوی بی ارزش کردن و پایمال کردن کرامت انسانهاست . آدمها اسب نیستند که با « الگوی شمارش دندان » ارزش گذاری شوند .

    ساختاری که از بیخ و بنیان بر اساس دزدی و اختلاس و ارتشاء و فامیل بازی و داغ مُهر و تسبیح و ... بنا شده باشد و پخمه گزینی را در اولویت قرار دهد و نخبه ها را فراری ، با الگوی ارزش یابی به جایی نمی رسد . که اگر می رسید ، حال و روز مملکت این نبود .

    و حالا من « میدانم » و حتم دارم که نه تنها به « نتایج شیرین » نرسیدید ، بلکه اوضاع تلخ تر از زهر نیز شد .

    همین

    چهارشنبه دوم شهریور 401

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی