شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

مروز من 16

امروز یکی از نادرترین روزهای عمرم بود خیلی کم پیش اومده من آرزو کنم کاش یک مرد بودم اما امروز خیلی دلم میخواست مرد بودمو یه سیلی محکم میزدم تو گوش اون نامردیکه فکر میکرد اگه دری وری بار من یک زن بکنه و صداشو بندازه تو حلقشو سرم هوار بکشه میتونه منو بترسونه خیلی دلم میخواست فکشو ببندم واقعا ما داریم کجا زندگی میکنیم مردم ما دارن به کجا میرن یعنی واقعا اون تعالی انسانی که هدف آفرینش انسان بود همین قدره چرا بعضیا اینقدر آدمای پیش پا افتاده و ناچیزی هستن چرا نمیتونن اگه دارن کاری رو انجام میدن خدماتشونو درست ارائه بدن میدونی چیه امروز برای خودم متاسف شدم که چرا اصلا اقدام به خرید خدمت از پیشخوان دولت کردم واقعا آدم بمیره خیلی بهتر از اینه که بهش توهین بشه تحقیر و هزارتا فحش هم بخوره اونم بخاطر اشتباهی که خودشون مرتکب شدن رفتم سیم کارت همراه اول خریدم دادم پانچش کنه یه آقا پسری که برادر مسوول باجه بود و کم سن بود حدودا یازده ساله گرفت کار منو راه بندازه گفتم شما بلدین اگه ممکنه دست نگهدارین مسوولتون بیان که تو همون ثانیه ها مسوولش صدا زد ایشون کارشونو بلدن نگران نباشین تا من بیام بگم نه اگه ممکنه خودتون انجام بدین یکهو پسره سیم کارتو پانچ کرد منم گرفتمو اومدم خونه آقا پسر انداخت تو گوشیش گفت مامان اشتباه پانچ کرده خیلی ناراحت شدم گفتم من بهش گفتم چرا اینطوری کردن زنگ زدم خود پسره جواب داده میگم اشتباه پانچ کردین دیدین خوب بلد نیستین گفت شده دیگه خوب چیکار کنم بدتر ناراحت شدم که یه عذرخواهی بلد نیست خواستم فقط بخوام ازش که گوشیو بده دست برادر بزرگش تا بهش اطلاع بدم بعد منو پشت خط معطل میکنه 

گفتم لعنت بر شیطون ولش کن فردا از سرکار اومدنی میرم درستش میکنم حالا امروز رفتم از همون اول شروع کرده سرم داد زدن که پیش میاد دیگه گفتم مگه شما متوجه نیستین بخاطر به کار گماردن یک نفر زیر سن قانونی و بی صلاحیت و تجربه در این زمینه اینهمه وقت منو تو ماه روزه گرفتین میگه خوب حالا من عذرخواهی کنم حله؟!!

نگاهش کردم گفتم این چه طرز برخورده بعد شرو.ع کرده زیر لب غر زدنو تراشیدن لبه های سیم کارت که به زور جا بندازش بهش گفتم من اینو اینطوری ازتون قبول نمیکنم متاسفم باید یه سیم کارت جدید برام صادر کنید برداشته یه سیم کارت دیگه بهم بده میگه میشه شش هزار تومن !!!

نگاهش کردم گفتم یعنی وقت منو گرفتین متلک معذرتم انداختین حالا هزینه هم بکنم بخاطر اشتباه شما؟؟!!!

با هزارتا غر زدنو داد زدن سیم کارتو درست کرده حالا لج میکنه که من پانچش نمیکنم گفتم این جز خدمات شما محسوب میشه زنگ زدن مدیر پیشخوان اومده بهش میگم آقا این چه وضعشه چطور مدیریتیه چرا باید این آقا با من اینطوری برخورد کنه میگه خانم پیش میاد دیگه

نه واقعا پیش میاد یعنی این عادیه که شما به همه توهین کنید بعد خدماتم ارائه بدین کسب درآمد هم داشته باشین اونم خدماتی که از طریق افراد بچه سال بدون هیچ توجه و نظارتی ارائه میشه

بعد اون بدتر از برادر گردن کلفت پسر بچه صداشو انداخته روسرش من هر چندتا دلم بخواد بچه زیر هیجده سال میارم اینجا کار کنن همینجوری هم کار کنن به کسی چه مربوط خلاصه گفتم الان من اینو جای دیگه بخوام پانچ کنم هزینه بر میشه برام حالا اون موردی نداره ولی اینکه بهم توهین میشه خدمات ناقص بهم ارائه میشه بعد با داد و بیداد میگه بیرونش کن مردشور قیافشو ببرن واقعا افتضاحه من که ازتون نمیگذرم حلالتون نمیکنم پسره همینطور داشت بهم فحش میداد داشتم میومدم بیرون که یه دفعه یه آقایی که اونجا بود گفت شما بزرگوارین خانمین بفرمایید ولش کنین ازش بگذرین همین پیش پای شما همین داداش کوچیکش زد لنز دوربین یه بنده خدایی رو خراب کرد کلی خسارت دادن لبخند زدم گفتم عجب واقعا که؟!!!

اومدم بیرون و فقط فکرم این بود که در اسرع وقت گزارش رفتار ناشایستی که باهام شده رو تو سایت پیشخوان منعکس کنم و همین الانم فرمو پر کردم ولی نتونستم ثبتش کنم فقط دو قطره اشک چکید روی دستمو گفتم ولش کن بزار اینهمه بی حرمتی که بهم کردشو پیش منو خدای خودم بمونه اون بهتر میتونه براش تسویه حساب بنویسه 

خیلی ناراحتم چرا باید اینطور با یک خانم رفتار بشه مگه اینجا قانون جنگل حاکمه آخه؟!!!

خداروشکر یه راهی هست من حرفامو بنویسم یه کم دلم خالی بشه 



+ اینروزا فکر میکنم یه مهمان آشنا اینجارو میخونه و برام عجیبه که او اینجاست شایدم من دارم توهم میزنم اما بدجور حضورش همخوانی دارد با گفته هایم

و این هم ناراحتم میکنه البته خوشحالم میتونم بشم ولی نه ناراحتیم به خوشحالیم میچربه چون اونو نخوندمو منو همیشه خوند حس میکنم از من از احساسم سو استفاده شده و گاهی هم به خودم میگم این چه حرفیه شاید صلاح ندونست بخونیش اما آیا واقعا این درست بود این طرز رفتار با من یک خانم درست بوده آیا تو هم منو ضعیف ندیدی من ناراحتم از اینکه کم خوندمت من ناراحتم از اینکه تو جوابدهی بهم نادیدم گرفتی و میگیری من ناراحتم از سکوتهای مرموذ و مبهوت کننده ات ولی این من ذوق هم میکند از حضورت از عطر نگاهت از ضربانهای قلب مهربانت 

اگر این عاشقی با ما بسازه

عجب گنجی درون سینه دارم

به سلامت باشی انشااله

:))

  • ۹۴/۰۴/۰۳
  • شکوفه

نظرات (۲)

  • تبادل لینک رایگان
  • سلام و درود بر شما دوست گرامی ، مطلب خوبی بود ، از شما تشکر می کنم .

    لطفا از سایت ما (سایت تبادل لینک خودکار و رایگان برای همه وبلاگ ها و وبسایت ها ) دیدن فرمایید

    تبادل لینک = افزایش بازدید و افزایش پیج رنک گوگل وبلاگ و وبسایت شما

    پیج رنک سایت ما 2 می باشد


    --------------------------------------------------------------------------------------------------------
    استخدام ایران ، وبلاگ آگهی و اخبار استخدامی کشور
    سلام
    شما تصمیم گرفتید که به خاطر خدا سکوت کنید و بی خیال شکایت بشید این ارزشمنده
    ولی به این هم فکر کنید که میشه هم زمان هم به خاطر خدا ازشون گذشت هم به خاطر خدا ازشون شکایت کرد و اینا با هم منافاتی نداره...
    اگه همه ما نسبت به این اتفاقا سکوت کنیم وضعیت بهتر نمیشه...
    موفق باشید : )

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی