شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

...

فکر میکنم ایوب منزلت عشق را درک نکرده است شاید اگر قدر و ارزش این احساس را میفهمید او الان همسر دومش بود سوری که ریسمانی به پا ندارد فرزندی ندارد لاقل از یکطرف قضیه خلاصی مهیاست نمیدانم شاید هم باید اینگونه میبود تا عشق در سوری زنده بماند و خدا خبر دارد از دل ایوب ها
و این حس عجین شده با تار و پود سوری چه ارمغان بزرگی برایش داشته است که همچنان در این مسیر مجنون وار قدم برمیدارد قطعن او چیزی از اسمانها در نهادش روشن است و مدام زبانه میکشد

شاید غروب برای ارتوروماتویید مفاصلم برم سرعین و هوووووم اش دوغ
اره
میبینی تو حتی برای من مزه هم داری طعم گوارای اب اینجا, اش دوغش و حلوا سیاه
و خیلی چیزهای خوشمزه دیگر
عجبا دیوانگی حد ندارد
فکر کن طعم تو و اش دوغ
  • ۹۴/۰۵/۲۹
  • شکوفه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی