شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

امروز من

چند روز بود حس میکردم احوال جسمیم رو به وخامت هستش و اون روزای سخت مقابله با اون بیماری برام تداعی میشد اما بهش توجه نمیکردم تا امروز که واقعا مطمین شدم اوضاع جسمیم واقعا خوب نیست دارم خودمو میزنم به اون راه
اونقدر حالم بده نمیتونم بشینم اونقدر بدم که شاید این اخرین نوشته من باشه حتی
تا این اندازه
فشارم از شدت پایین اومدن حجم خون افتاده دستو پاهام بدنم سرد شده و دارم تو اینحال به خودم میخندم که بازم انگشتام میلرزنو دست از نوشتن برنمیدارم
فقط اینش خوبه که تو اینجا نیستی هر دری وری بنویسم نگران احوالتو نگرانت نمیشم
میشه به من گفت یه دیوونه که میتونست شاعر بزرگ و نویسنده قهاری بشه اما بخاطر عشقش از نوشتن دست کشید و شد راوی خاطرات مضحک زندگیش
همین
  • ۹۴/۰۷/۱۴
  • شکوفه

نظرات (۱)

میتونی زنگ بزنی 115...
میتونی عسل بخوری....
میتونی... مممم... آب زیاد بخوری....
میتونی نمک بریزی زیر زبونت...
ولی باید یه کاری بکنی...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی