شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

امروز من

تونستم خودمو به نمازخونه برسونم دراز کشیدم و شروع کردم سوره واقعه رو زمزمه کردم همینطور عرق سرد رو پیشونیم نشسته بود کل صورتم مثل گچ سفید شده بود کم خونی شدیدی که امروزصبح بطور ناگهانی برام پیش اومد کاملا منو از پا دراورد هر کاری کردم بتونم یه چیزی بخورم نتونستم حالت تهوع داشتم یکی از همکارا داشت نماز میخوند چشمش بهم افتاد صورتش پر از تعجب شد گفت سلام سعی کردم سرمو در جوابش تکون بدم دیگه نفهمیدم دقیقا چی شد فقط خوب یادمه صدای همکارمو میشنیدم که کمک میخواست دقایقی بعد بهوش اومدم تمام تنمو مقنعه روی سرم خیس اب بود یکی شربت قند به زور میریخت تو حلقم و اجازه نمیدادن بگم من دیابت دارم وقتی حالم کمی جا اومد متوجه شدم لباسام... خالی شده با اژانس برگشتم خونه
  • ۹۴/۰۷/۱۴
  • شکوفه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی