شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

امروز من

برگشتم عزیزی رو هم توی خونه دارم براش شام درست کردم یکم لوس و نازش کردم از بار غصه هاش کم کردم جاشو انداختم بالا سرش نشستم تا خوابید اما دلم همش تو بیمارستانه هر کاری کردم اب و غذا از گلوم پایین نرفت رفتم برای دعا و عبادت اما تا میرسیدم به رحمان و رحیم بودن خدا اشکام غلط میخوردن روی گونه هام بعد رفتم تلگرام نشستم حضور عزیزمو نگاه کردمو بی اختیار اشک میریختم ارومو قرار نمیگرفتم ازش خواستم برام دعا کنه و سر صحبت باز شد سعی کردم مزاحمش نشم خودش اصرار کرد نمیدونم بلاخره شناخت که من هستم یا نه ولی همینکه همراهم بود ارومم کرد و در اون حین یه لیوان چای و چندتا خرما تونستم بخورم لاقل خودم از پا نیوفتم دلم نمیخواست ازش دل بکنم اما اون مرد خانوادشه
ازت ممنونم
  • ۹۴/۰۷/۲۰
  • شکوفه

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی