گذشته از اینکه حالم خوب نیست و کلیه درد و تب امانم را بریده و بغیر از اینکه دلتنگیم برات حتی با دیدن حضورت در ساعت ۱۸ ۱۹ دقیقه ارامو قرار نگرفته دارم از شدت حرص از دست این دیوانه ای که محکوم به زندگی قراردادی با او هستم مدام در رختخوابم و تلگرام وول میزنم و فکر میکنم موجوداتی مثل او میتوانند احساس فکر و منطقی برای اعمالشان داشته باشند و تنها کاری که در حقش میتوانم داشته باشم این است که بابت تمام زجرهایی که در این پانزده سال بهم داده حلالش نکنم فکر میکنی بتوانم, نه فکر نکنم بتوانم غیر از محبتو مهربانی با هیچ بشری روح خویش را تقسیم کنم من حتی در اوج تنفر او را و عشق مسکوتم را دوست داشته ام اینکار از من ساخته نیست چقدر کنترل سرفه در شب سخت است هیس
:))))
:))))
- ۹۵/۰۱/۱۱