شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

امروز من

یه مدت رفته بودم پیشش مونده بودم مراقبتش میکردم پسرای خاله کوچیکه اومده بودن شبو اونجا پیش ننه بمونن گفتم خوب دیگه پایین نمیرم اونا هستن دیگه یکدفعه دیدم ننه به زور پله هارو اومده بالا داد میزنه فرح هوی فرح, رفتم گفتم وای ننه اینجا اومدی چیکار اینهمه پله رو چطوری تا خونه ما اومدی گفت فرح کو هان, دیدم خیلی هیجان داره نشوندمش اب بهش دادم گفتم خاله رفته بیرون مگه چی شده حسینو محسن که پیشت بودن کارت چیه به اونا میگفتی, همچین با ابو تاب گفت ببین اینا چی هستن از تو سطل اشغال دراوردم این پسرا پایین از توش یه گردی ریختن تو اب هم زدن خوردن, نگاه کردم دیدم کاغذ هات چاکلت هستش, رفتیم پایین به پسرا گفتم ننه بدجور مراقبتونه ها حواستون باشه رد هات چاکتتونو زده
:))
  • ۹۵/۰۱/۱۹
  • شکوفه

نظرات (۱)

خدا رحمتش کنه چه ننه زیرکی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی