روزهای سختی بود، گذشت اما بی نتیجه
طب فیزیکی هم نتونست به آقا پسر کمکی بکنه و او همچنان درگیر مشکلات کمرش است
در آخر کار، دکتر نقره کار فوق تخصص درد هم گفت راهی جز عمل ندارد فردا کمیسیون پزشکی برایش تشکیل میدهند تا تصمیم قطعی را به ما اعلام کنند
شجاعت و صبوری این پسر نوزده ساله قابل تقدیر است، به داشتنت افتخار میکنم عزیز دلم، پسر خوشگلم
مدام تحمل میکند و صدایش در نمی آید، به خاله اش گفته مراقب مادرم باشین او خیلی سختی کشیده است من هم نتوانستم کمک حالش باشم
اما واقعیت اینه که پسرم مامان به غیر از تو همدمی نداره کسی رو نداره زودتر خوب بشو
خدایا من هیچوقت ازت چیزی از دنیای مادی نخواستم از دنیای معنویات عشق را نصیبم کردی از دنیای مادیات هم سلامتی پسرم را به او ببخش، خواهش میکنم...
متاسفم که مدام رنجهای مرا میخوانید
درست وسط بغضهام که داشتم این متن رو مینوشتم مرضیه دوست قدیمیم زنگ زد تازه مامان شده و کلی انرژی خوب داشت، بغضمو قورت دادم و باهاش حرف میزدم آروم اشک میریختم وقتی خداحافظی کرد با خودم گفتم دختر خوب تو همیشه در بدترین حال من یادم میکنی و چقدر بودنت خوبه، ازت ممنونم
- ۹۹/۰۵/۱۱