پشت بام نشسته بودم سعی میکردم به خودم ارامش بدم و خودمو اروم کنم، اومده بغلم کرده بوسم میکنه چادرمو بو میکنه میگه بوی نی نی میده، ناخوداگاه خندم گرفت از حرفش، خیره تو چشمام نگاه کرد و گفت آخ جون خندید :)
ازت ممنونم پسر مهربونم، چقدر خوبه اگه هیچکی رو ندارم با من مهربون باشه، تو رو دارم مهربونم
بعد این دو سه هفته کاملا سگی، اولین لبخند مامانشو به لبش نشوند، به این میگن مرد زندگی، خوشبحال همسرت که همچین پسری تربیت کردم براش :))
خدایا مچکرم
- ۰۱/۰۴/۰۳