شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

یک هفته است روزهایم به هم پیچیده است شبهایم با رویاهای عجیبی در هم آمیخته است، گاه میبینم از عالم معنا صد تسبیح برایم فرستاده اند که هر کدامش دوبرابر مهره دارد و می گویند از طرف خانم فاطمه زهراست خودت بین همه تقسیم کن، مینشینم تا صبح هر تسبیح را دو نخ تسبیح میکنم دانه به دانه نخ میکنم و بین اطرافیان تقسیم میکنم، گاه میبینم دوپا درون قبری ایستاده ام و ذکر میگویم و میگویند خودت بهترین بندگانی برای دفن خودت و میتی را به دستم میسپارند فکر میکنم خودم هستم اما در خاک که صورت میت را باز میکنم میبینم زنی زیباروست و من نیستم او بسیار ظاهر آرام و زیبا و دلنشینی دارد تا به حال دوبار او را به خاک سپرده ام و هر بار دستانم را به حالت دعا بالا برده و به خدا گفته ام او حیف است برای به خاک سپردن ببین چقدر زیبا و جوان است عمر دوباره ای به او بخش و به من نیز عافیت عطا کن، هر بار بعد از دعایم آسمان غرش میکند سیاه و نورانی توامان می شود و ندا می آید: مَا عرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک؛ ما تو را چنان که حق معرفتت مى‌باشد نشناختیم و ما تو را آن گونه که حق عبادت تو است پرستش نکردیم و ناگهان از خواب میپرم عرق سردی بر صورتم نشسته و مدام آن عبارت را با خود تکرار میکنم نمیدانم چه حکایتیست و قرار است چه شود شاید بی ربط با شرایط جسمی ام نباشد شاید دیگر وقتش است... 

  • ۰۲/۰۴/۰۷
  • شکوفه

نظرات (۴)

شما شغلتون چیه که اینقدر ماموریتین؟

پاسخ:
کارمند در حوزه آموزش و فرهنگسازی
  • شاگرد بنّا
  • سنت پیامبره که خواب رو تعبیر به خیر می‌کردن.

    خیر است.

    عمر طولانی باعزت و سلامت داشته باشید.

    پاسخ:
    بله درست میفرمایید؛ چشم ممنون
    خیر است انشااله🌹
    به ام یحیی عزیز سلام برسانید، عیدتان مبارک باشد انشااله🌸🌸🌸
  • منتظرالمهدی (عج)
  • ان شاءالله خیره 

    🌹

  • سایه های بیداری
  • روزی بعد از تناول ناهار در غذا خوری شرکت ، 

    دوستی که علاقه مند به افاضات منبری بود 

    و صد البته حاضرین گوش دراز علاقه مند بر افاضات ایشان ، 

    طبق معمول بر منبر سخن جلوس فرمودند .

    و از قضا آن روز سخن از ازدواج می فرمودند و فوائد نیکوی آن .

    تا بدانجا رسید که فرمودند : ازدواج سنت حسنۀ پیامبر است . 

    بنده نیز که طبق عادت ، پادزهر از زهر می ستانم و زهر بر جان افعی می فشانم که دیگر جرأت نکند زهر افشانی کند ، پس از اتمام افاضات فاضل زهر افشان ، عرض کردم سوالی از محضر استاد دارم . البته اگر رخصت مسئلت بفرمایند .

    باد بر غبغب دانایی کذایی انداختند و فرمودند : بپرس . 

    و پرسیدم : 

    اگر ازدواج سنت حسنۀ پیامبر است ، لطفا بفرمائید ، پیش از پیامبر ، ازدواج به چه حال بود ؟ 

    بی آنکه بر عاقبت سوال بنده و پاسخ خویش تفکر و اندیشه ای بکنند ( آنسان که همۀ طوطیان نقال کنند ) با ژستی عالمانه که عادت همۀ پوچ مغزان است ، فرمودند : 

    پیش از پیامبر ، چیزی به نام ازدواج وجود نداشت . 

    قانون جنگل حکم فرما بود و وحشیگری قوم عرب . 

    قانون هر کی هر کی حکمفرما بود و بی غیرتی و بی شرفی . 

    سخنش که به اتمام رسید ، درون چشمهایش می خندید و خوشحال از اینکه پاسخ ملعون معاندی مثل مرا در دو جمله ، روشن و واضح بیان فرموده . مخصوصا که تشویق دراز گوشان سالن غذا خوری را نیز به همراه داشت . و این بیشتر بر غرور دانایی کذائی اش می افزود . 

    گفتم : از توضیح عالم بزرگوار بسیار سپاسگزارم . که هم مبسوط بود و هم خلاصه . اما اینک دو مجهول پیش رویم گشوده شد . ممنون می شوم اگر این دو مجهول را برایم روشن کنید . 

    دوباره با همان ژست بی محتوایش ( البته از نظر من ) گفت : ان دو مجهول چیست ؟ بگو تا برایت روشن کنم . 

    گفتم : با توجه به فرمایش مستدل شما در رابطه با ازدواج پیش از زمان پیامبر ، مجهول اول بنده این است که چطور می توانم محمد را پسر عبدالله بدانم ؟ آیا به نظر شما استاد محترم ، این استناد ، آن هم در زمان قانون جنگل و هر کی هر کی ، کمی شبهه انگیز نیست ؟ 

    مجهول دوم بنده این است که با همان تعاریف که بر شمردید ، چگونه می توانم بر پاک دامنی آمنه خرسند باشم ؟ 

    گویا تازه دوزاری این احمق افتاده بود که چه گوح بزرگی تناول فرمودند . 

    زیرا ازدواج را از حسنات پیامبر نامیده بود ، نه از حسنات رسوم پیش از پیامبر . عین خر در گل مانده بود . زبانش لال شده بود و درازگوشان همراه نیز عاجز از کمک فکری بر این بیچارۀ در گل مانده . 

     

    حالا سوالم این است : 

    آیا پیش از سنت پیامبر به نیکو تعبیر کردن خواب ، 

    مردم خوابهایشان را تعبیر به گوح میکردند ؟ 

    همین دیگه . 

    عرض قابلی نیست . ( لبخند از جنس مهربانی و بی غرض ) 

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی