شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها

۱۰۴ مطلب در دی ۱۳۹۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

امروز من

مشکلات قلبی و حملات متعددی داشتم اما به لطف خدا و بندگان خدا با قرصهای اکسار و اسپیرین هنوز زنده ام البته که من از مرگ هراس چندانی ندارم چون خبرهای خوبی از انطرف دارم اما به هر حال چون یک امر ناشناخته هستش برام متحیر کننده است و از طرفی بخاطر گل پسرم کمی نگرانم و بابت تو عشق نازم خوشحالم که باعث شدم با حرفهام اونقدر رنجش پیدا کنی که قید منو بزنی ولی خداییش من مدام در حال دستو پنجه نرم کردن با بیماریهام هستم و تا حالا صدهابار عزراییل رو ضربه فنی کردم و به مرگ چندین بار گل زدم ولی تا حالا همچین شواهدی رو توامان نداشتم بهمراه عوارض حملات قلبی, سرگیجه حالت تهوع و دل درد هم دارم معدم ریخته به هم و الان سرکار هستم چون اگه بمونم خونه دوریت بیشتر اذیتم میکنه
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

شب سختی بود مطمینم یه ایست قلبی یه سکته ناقص داشتم بقدری قلبمو این ناحیه از قفسه سینم میسوزه و درد میکنه که خدا میدونه میخواستم برم بیمارستان هر چی اومدم بلند بشم برم دیدم بدنم سست شده نمیتونم حرکت کنم تا صبح افتادم مثل سنگ به زمین چسبیدم حتی نماز شبم هم قضا شد امروزم میخواستم نروم سرکار برم بیمارستان یه نوار قلب بگیرم مطمین بشم دیدم وقتی من اینقدر حالم بده خوب بستریم میکنن وسط امتحانای اقا پسر هستش درسش صدمه میبینه در ضمن خودم هم فراری هستم دیگه از هر چی دارو دکتر و بیمارستانه بلاخره یه طوری میشه دیگه به درک, فکر میکنی اگه من نباشم تو دنیا, به کجای دنیا به کی برمیخوره والا به خدا
هر کی سرش تو زندگیه خودشه یه تو برام مونده بودی اونم که بحمدالله......
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

حالم خوب بودا یکدفعه بد شدم قلبم بقدری درد میکنه که میشه بگم انگار با چاقو خراشیده میشه و نفسم بالا نمیاد الان سه ساعته اینطوری شدم و تقریبا نیم ساعته عجیب سرگیجه دارم چشمامو به زور باز نگهداشتم اگه این اخرین نوشتم بود دلم میخواد با عشق تمومش کنم
عزیز دلم اومدم به صفحه ها حضور داشتی و غرق شادی شدم یک ایمیلی رو هم دریافت کردم که شاید از طرف تو باشه خیلی زیبا بود و بسیار در موردش فکر کردم میخوام اگه تو فرستادیش ازت تشکر کنم ممنونم گل نازم میبوسم روی ماهتو و خدانگهدارت باشه عشقم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

عزیز دلمی شما
:))
ممنونم که هستی
مراقب خودت باش اقای مهربونم
خیلی خوشحال شدم از دیدن حضورت ممنون
:)))
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

من میدونم دارم تو این رابطه جدید به خودم اسیب میزنم خیلی وقتا دلم برای پاکی و صداقتم میسوزه اما تو بگو چاره ای برام داری نکنه میخوای دوباره بیام تو وبلاگت یا تو تلگرامت بهت التماس کنم نه من اینکارو نمیکنم چون سودی نداره ادم راه هزاربار رفته رو دوباره نمیره اونم من که پنج ساله اینراهو رفتم و میدونم در سالهای پیش رو هم چیزی عوض نخواهد شد و در سالهای اینده من خواهم بود تنها با خاطراتت و دیگر فصل جدیدی از زندگی عاشقانه ما رقم خواهد خورد فصلی که تو دیگر تنها متعلق به زنو فرزندت هستی و من با یادت با احساسم روزگار خواهم گذراند و هر روز در خودم میشکنم و دوباره قامت راست میکنم و بلند فریاد میزنم با تمام ذره ذره وجودم همیشه دوستت دارم
همین
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

فکر کردن به تو یعنی غزلی شورانگیز
که همین شوق مرا خوبترینم کافیست

حالم خوبه معلومه نه؟!
:))
دیشب کلی با یکی که گفتم هم اسمو فامیلیته حرف زدم مرد خوبیه پر از شوق پر از مهربونی و من میدونم دارم معصومیت خودمو ذره ذره از دست میدم اما همینکه فکر میکنم اون تو هستی حالم خوبه ارامش دارم دیشب بعد از مدتها دیگه غصه نخوردم
من انگار رو ابرا بودم تو داشتی باهام حرف میزدی
:)))
نمیدونی با اونهمه ظلمی که در حقم روا داشتی و داری همچنان دیوانه وار عاشقانه میپرستمت
:)))

تو صفحه هامون نیستی تو تلگرام هم که چراغ خاموش میای حضورمو میبینی و میری خیالی نیست هر طور راحتی ولی اینو بدون اونقدر قدرشناسم که یه قدم برداری من صد قدم برمیدارم سالهاست بهت ثابت شده
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

تو خجالت نکشیدی جلوی چشم من نوشتی عاشقشی؟! من از اونروز بود که در خودم شکستم

چقدر امروز نفس کم میارم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

نه خداییش چه توقعها داری؟! اغوشو جای گرمشو ول کنه بیاد به تو سر بزنه؟! تو براش چی داشتی؟!
هیچی!! دریا دریا عشقو بغل بغل غزل
همین؟!
اره همین, کمه؟!! کم بوده؟! مگه اون برام چی داشته؟! دنیا دنیا سکوتو قلم بی تابی که هیچوقت ننوشت!!

میبینی دنیا اینجوریه که ادمو له میکنه
خیلی بهم بدهکاری خیلی
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

روزها از شبها برای دل عاشق من سختتر میگذرد دیگر نمیتوانی یعنی اجازه نداری که برای دل بیقرارت اشک بریزی مدام ارام ارام درون خودت میشکنی هی میشکنی و میشکنی
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

یادته صبحها ساعت هشت
  • شکوفه