شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها
  • ۰
  • ۰

امروز من

باز هم اینده )):

خدا خودش همراه, یار و شفیق ما باشد انشااله
امان از دست مردمان منافق
امان


السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنایک علیکم منی سلام الله ابدا
السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین و علی زوار و خادمین الحسین علیهم السلام

سلام بر سپیده دمان افتاب عاشورا
و سلام بر صاحب عزای حسینی
اقاجان مارو در غم خودتون شریک بدونید گر چه ما بندگان روسیاه درگاهیم اما عشق فاطمه و ال رسول در قلبهای ما قل میزند تسلیت مارو بپذیرین
خداوندا همواره مارا از دوستداران ال رسول ص قرار دهید انشااله
که بی عشق انان راه به ناکجااباد است
الهی امین یا رب العالمین
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

دلم بین الحرمین میخواد یادته منو با خودت برده بودی اونجا بیا لطفا بازم بیا ببرم من داره دلم برای بین الحرمین پر پر میزنه
یا خانم فاطمه زهراس فدای قلب غمگینتون خانم جان
هر چی اشک بریزی هم دلت اروم نمیشه باید بری باید یه بار هم شده بری گم گشته بین الحرمین باشی
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

خداروشکر سلامتی نگرانت شدم اقا
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰
خداروشکر تونستم نذر مامانو امسالم ادا کنم ولی اینو میدونم من کاره ای نبودم اقا اباالفضل ع خودشون بانی مجلس بودن
اقاجان امام زمان عج سرتون سلامت تسلیت میگم اقای مهربانیها
انشااله هر سال بتوانم برای مجالس جدتان سید الشهدا تمام تلاشم را خواهم کرد شما هم مثل همیشه فقط همراهم باشین کمکم کنید ازتون بینهایت سپاس که ابروی مرا حفظ کردید
فردارو هم سپردم به خودتون کمکم کن یا الله یا قادر مطلق

دارم سعی میکنم خوب باشم گر چه با اینهمه کار احساس خستگی نمیکنم اما این کمرم داره نصف میشه خدا خودش کمکم کنه انشااله
فردا عاشوراستو دلهره و استرسو غمو تشویش و با انهمه حس برانگیخته باید نذرمونم ادا کنم خدا و صاحب عزای حسینی پشتیبانم باشند انشااله
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

باید بریم برای پخت نذری واقعا در خودم نمیبینم که بتونم با این ناتوانی جسمی چنین کاری را دو روز متوالی انجام بدهم اما به عشق شهدای کربلا و میهمانان خانم فاطمه زهرا به عشق حضور صاحب عزا اقا امام زمان عج انشااله پیش میروم و امیدم به خدای رحمان است که مرا شرمنده نکند
مامان دیگه واقعا توانشو نداره و امسال دیگه فقط من هستمو خدای خودم میخواستم پول نذری را به فردی بدهم یا مواد اولیه را بدهم روی نذرش بگذارد و بپزد دیدم مامان دلخور شد و گفت توان پختشو نداریم خدایا قبول کن از ما,
یه لحظه دلم لرزید تابحال کاری نکرده ام که مادر و پدرم را از خودم ناراضی نگهداشته باشم مگر جاییکه حرفشان به حق نبوده باشد و اینجا بود که گفتم خدای رحمان توانش را میدهد انشااله
بسم الله
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

سلام بر حسین فاطمه سلام بر قامت رشید عباس
سلام بر اقتدار زینب
سلام بر رشادت شهدای کربلا
سلام بر خجالت فرات
سلام بر زمین تفته ی کربلا
سلام بر صبر افتاب
و سلام بر ناظر اعمال بشر
سلام بر حضرت ولی عصر منجی ابتدا و انتها
سلام ای سپیده دمان تاسوعا سلام ای خورشید در پس کشیده ی تاسوعا
امروز روز عباس است امروز روز برادری و وفاست امروز روز قامت بستن عشق به اولاد پیغمبر است
سلام بر دستان در عهد تو سلام بر دیدگان خورشید تو
سلام بر تل زینبیه
سلام بر بین الحرمین میعادگاه فاطمه
بارالها از ما بپذیر عزاداریها اشکها خدمتهایمان را و ان را چراغ شبهای بیقرارمان قرار بده, در راه حسین فاطمه بودن یعنی دنیایی تورا خواندن پس اجابت کن مارا به لبخند خویش
امین
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امشب من

اصلا نمیتوانم بخوابم انگار میترسم
نمیدانم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

پارسال همین موقعها چقدر کنارم بودی چقدر از حال و هوای مذهبیت بهره مند بودم چقدر حرفای قشنگی با هم زدیم و تو از حضرت عباس ع نوشتی و من با ان روایت عجیب در اردبیل اشنا شدم و پیغام تو را رساندم دنیا چقدر زود میگذرد عزیز من
حدود شش سال است میشناسمت اما انگار تمام عمر در من بوده ای
خدایا نگهدارش باش
او وجود من است عمر من است
همین
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

رفتم با خدا کمی حرف بزنم دلم ارام بگیرد از او و اینکه حواسش به من هست و با رویا بهم هشدار داده بود تشکر کردم دوباره ساعت شش بعد ازظهر بردمش بیمارستان دکتر دیدش امپولشو زدن اوردمش خونه و رفتم تلگرام تو بودی و از تو خواستم برام دعا کنین و تو جوابی ندادی دلم گرفت اومدم اینجا خاطراتمو ثبت کنم امروز تموم شد و اقا پسر بطور شگفت انگیزی خوب شد و الانم رفته هیات و مجلس عزاداری و موقع رفتنش براش ایت الکرسی خوندمو بدرقه اش کردم و دارم با خودم فکر میکنم امشب شب اقا ابالفضل العباس ع است اقای مهربانی که سایه شان را بر سر منو خانه و کاشانه ام و شما انداخته بودند و از ان روز یکسال گذشته است
الهی شکر خدای رحیمو رحمان
خداجونم ممنونم
السلام علیک یا اباالفضل العباس ع
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

دستمو روی قلبش گذاشته بودم میترسیدم یکدفعه دیگه نزنه اونقدر که استرس داشتم قلبمو کلیه هام از درد داشتن منفجر میشدن رسوندمو خوابوندمش روی تخت پرستارا اومدن بالای سرش تست کردن و گفتن باید انتی بیوتیکشو عوض کنن و دوباره رفتم دارو گرفتم برگشتم بهش زدن سرمش تموم شد کم کم چشماشو باز کرد نزاشتم بستریش کنن اخه میگفت مامان من امشب میخوام برم سینه زنی دسته فردا تاسوعاست قول میدم زود خوب بشم گفتم نگران نباش میبرمت خونه اوردمشو بهش لیمو شیرین دادم خریدارو جابجا کردم و براش سوپ گذاشتم ناهارو قرصاشو خورد و خوابید بعد از یه روز سخت ساعت چهار بعد ازظهر بود و بلاخره من تونستم دقایقی بنشینم اومدم صفحه ها باز نمیشد نفهمیدم بودی یا نه رفتم تلگرام فقط صبح بودی دلم گرفت
  • شکوفه