شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

شکوه زندگی

زندگی شیرین تر از آنست که فکرش را بکنی، فقط باید آنکه می بایست باشد، با تمام وجود باشد نه سایه و هاله ای از بودن
بخاطرت از خیلی چیزها گذشتم اما بخاطرم یک ذره گذشت نکردی
کاش می توانستی عظمت عشق مرا درک کنی
اما چه سود از گفتنهایی که حاصلش سکوت است
کنارم لحظه ای بنشین چه حاصل/ که فردا بر سر خاکم نشینی

پیام های کوتاه
بایگانی
پیوندها

۵۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

امروز من

با خودم گفته بودم دیگر از امامان خوابهایم چیزی ننویسم اما نمیشود از عزتی که حضرت زهرا س در نزد خداوند متعال دارد حرف نزد میخواهم همینقدرش را بگویم که تمام رویشها و افرینشها در جهان را خداوند متعال با نام فاطمه حادث میکنند زمینی که میشکافد و گیاهی که از ان سر بر می اورد شعاع نور ممتدی از فاطمه است که راهش را به دل اسمان باز میکند پرنده ای که چشم میگشاید با شبنمی از فاطمه است که نور را از حلق خود به تسبیح حضرت حق خارج میسازد در دنیای ما اگر خوب ببینیم همه چیز نور است و اوست که فوق النور است امیدوارم توانسته باشم حق انچه دریافت کرده ام ادا نمایم که من هر چه دارم از برکت نام فاطمه است فاطمه شعاع تیز و بران نور در عالم است و بر کاینات اثرگذار, قدرش بدانیم
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

و این هم باید گفت باغش اباد
:))
رفتم با کارت بانک ملی خودم از حسابم دو میلیون منتقل کنم به حساب پارسیانم دستگاه کارتمو با موجودی بیست میلیون بلعید اونم با کمال خونسردی
:))
حالا فیش صادر کرده که نوشته بنا به دلایل امنیتی قادر به ارایه خدمات نیستو باید به شعبه اصلی مراجعه کنم
دقیقا دارم به این فکر میکنم که امنیتتون کشته منو, اونوقت که طرف مثل اب خوردن شب عیدی فقط با داشتن شماره کارت حساب یه بنده خدایی که از کارمندای یه وزارتخانه مرتبط با ما بودو خالی کرد دقیقا اونموقع امنیتتون کجا تشریف داشتن
:)))
واقعا خندم جمع نمیشه نمیتونم وسط خیابون تنها تنها مثل دیوونه ها با خودم نخندم گفتم پیامکی این مطلبو بنویسم لاقل ملت فکر نکنن از تیمارستان در رفتم والا
:))))
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

یه مدت رفته بودم پیشش مونده بودم مراقبتش میکردم پسرای خاله کوچیکه اومده بودن شبو اونجا پیش ننه بمونن گفتم خوب دیگه پایین نمیرم اونا هستن دیگه یکدفعه دیدم ننه به زور پله هارو اومده بالا داد میزنه فرح هوی فرح, رفتم گفتم وای ننه اینجا اومدی چیکار اینهمه پله رو چطوری تا خونه ما اومدی گفت فرح کو هان, دیدم خیلی هیجان داره نشوندمش اب بهش دادم گفتم خاله رفته بیرون مگه چی شده حسینو محسن که پیشت بودن کارت چیه به اونا میگفتی, همچین با ابو تاب گفت ببین اینا چی هستن از تو سطل اشغال دراوردم این پسرا پایین از توش یه گردی ریختن تو اب هم زدن خوردن, نگاه کردم دیدم کاغذ هات چاکلت هستش, رفتیم پایین به پسرا گفتم ننه بدجور مراقبتونه ها حواستون باشه رد هات چاکتتونو زده
:))
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

خدابیامرزه همه رفتگانو ننه ماتان هر وقت میدید حالش بد شده میگفت بیا ننه منو ببر یه دوش بگیرم مرده شورا فحشم ندن خاطرات زیادی ازش دارم یه بار در کرکره ای هال که مستقیم به حیاط باز میشد من رفتم تو حیاطو باز گذاشتم همچین جیغ بنفش کشید ببندش مارمالاد میاد تو خونه, منم اولش نفهمیدم بنده خدا چی میگه هی گفتم چی, عصبانی شد گفت مارمالاد دیگه مارمالاد, تازه فهمیدم میگه مارمولک
:))
خیلی بامزه حرف میزد همه چی رو هم با لهجه شیرین اذری قاطی میکرد فارسی ترکی و بلاخره ما باید از وسط حرفاش میفهمیدیم چی میگه خیلیا رو هم کلا غلط میگفت مثل همین مارمولک, ولی یاد یه خاطره ازش افتادم خیلی خوبه تو پست بعدی مینویسمش
:))
راستی منم گفتم فحش نخورم از مرده شورا خوب بده
:))
  • شکوفه
  • ۱
  • ۰

امروز من

دلم برات تنگ شده, دیگه اشکام هم ارومم نمیکنه
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

عکسای درخت پسرتو دیدی, یادش بخیر چقدر داشتمت
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امید

توپولی درختت جوانه زده اونم چندتا
:)))
پسرم امروز بخاطر جوانه های درختت بخاطر اینکه صاف مونده دوباره کج نشده بخاطر ریشه های محکمش خیلی خوشحال شدم حتما تو هم خیلی بزرگ شدی مراقب خودت باش کوچولوی من
:))
خدانگهدارت باشه عزیزم میبوسمت
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

بابا امروز اومد دیدنم بنده خدا نگرانم شده بود بقدری محبت تو چشماش موج میزد و بغلم کرده بود دلم میخواست یه دل سیر تو بغلش گریه کنم هی میپرسید بهتری خوبی, و چندین بار بهش گفتم خوبم نگران نباش و موقع رفتن بهم گفت برای تمدید قراردادتم کلی دعا کردیم منو مادرت ازت خیلی ممنونیم حواست به ما هست, تو هستی من خیالم راحته یه روز نباشم عاقبت مادرت چی میشه, من میدونم خدا اونقدر نامرد نیست که برای تو بهترینهارو نخواد, اشک تو چشمام جمع شد اما خودمو نگهداشتم وقتی خداحافظی کرد و رفت کلی با خدا حرف زدم و بهش گفتم تا عمر دارم به پدر و مادرم خدمت میکنم تو هر جور عشقته با من رفتار کن شکایتی نیست
:))
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

خوبه لاقل خوابتو میبینم و گر نه از دلتنگی دق میکردم دیگه, همیشه عزیزم بودی حتی اونموقعها که ازت ناراحتم غصه دارم
:))
مراقب خودت باش نازنینم
خدانگهدارت باشه ایشالا
:))
  • شکوفه
  • ۰
  • ۰

امروز من

بلاخره تونستم خودمو راضی کنم از کانال خصوصیش خارج بشم و کانال رو ترک کنم اگه خودش بخواد بعدا بازم پیام میفرسته دیگه نه؟!
:))
مرد دلم برات یه ذره شده بیا بازم اشک تو چشمام جمع شد دهه!!
:)))
کراقب خودتو خانوادت باش خوشبحالشون که تورو دارن
  • شکوفه